با آن همه نیاز که من داشتم به تو

با آن همه نیاز که من داشتم به تو
پرهیز عاشقانه من ناگزیر بود...
من بارها به سوی تو بازآمدم، ولی
هر بار دیر بود...
اینک من و توایم
دو تنهای بی نصیب،
هر یک جدا گرفته ره سرنوشت خویش
سرگشته در کشاکش توفان روزگار،
گم کرده همچو آدم و حوا بهشت خویش!
#هوشنگ_ابتهاج
دیدگاه ها (۱)

ای کاش آرزوی داشتنتکنارِ دلم بودنه روی دلم • حمیدرضا عبدالله...

💕و انتهای این قصه سرد و سفیدهمیشه سبز خواهد بود...☘❤️سال نو ...

🔴 تصویر سمت راست : خیابان شهر چند میلیونی ووهان چین بعد از ...

#این_شهر را دوست ندارم…تمامِ خیابان‌های یک طرفه استهمه فقط م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط