ساله راه افتادم و ادامه میدم و میگذرم به قول شی

🍁🍁🍁۳۰ ساله راه افتادم و ادامه میدم و میگذرم ... به قول شیخ بهایی که گفت :دعا کن میگذره و نمیمونه ...‌اما چی میگذره ؟ من ، عمرم یا این لحظه های تلخی که به اعتبار جوانیم میگذره ؟ خب گذشت به چی میخواد برسه ؟ اخرش چی؟ نه پاکی خریدار داشت و نه صداقت ... همیشه هم نفهم بودم بس که سکوت کردم و دم نزدم ... باید همون اول میفهمیدم که من به درد این روزگار نمیخورم ... همون اول باید همه چیو میزاشتمو میگذشتمو خودم به آخرم میرسیدم ...این سوال ها رو کاش همون اول راه از خودم  میپرسیدم و خودم تموم میکردم و نمیزاشتم تا به اینجا بگذره که الان با پشتی پر از زخم و دلی شکسته بشینم جواب یک عمر سکوتمو اینجوری واسه سایه ام معنی کنم ...    

#دلنوشته
#عاشقانه
#ستایش_قلب_سربی
دیدگاه ها (۰)

دلم برای تو و شعر تازه‌ات تنگ استدلم هوایی آن لهجه خوش‌آهنگ ...

تو اگر باشی و من باشم و باران باشدبه بغل می کشمت گر چه خیابا...

دستانم ،بوی عشق می دهند بوی انار و خرمالو ... آن قدر كه كوچه...

ای زندگی تن و توانم همه توجانی و دلی ای دل و جانم همه توتو ه...

فیک عشق ابدی

رمان سوکوکو _ پارت 13

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط