قبل از اینکه بخوابم در آینه به صورت خودم نگاه کردم دیدم

قبل از اینکه بخوابم در آینه به صورت خودم نگاه کردم، دیدم صورتم شکسته محو و بی‌روح شده بود. به قدری محو بود که خودم را نمیشناختم , رفتم در رختخواب لحاف را روی سرم کشیدم غلت زدم ، رویم را به طرف دیوار کردم، پاهایم را جمع کردم، چشمهایم را بستم و دنباله خیالات خودم را گرفتم، این رشته‌هایی که سرنوشت تاریک، غم‌انگیز، مهیب و پر از کیف مرا تشکیل میداد.

#صادق_هدایت
دیدگاه ها (۶)

من ڪہ از دل شدہ ام در غم صیاد اسیرچہ ضرور است شڪستن پر پرواز...

هیچ فردی در پی اصلاح خوی خویش نیستهر که را دیدیم در آرایش رو...

‌من به خوبی‌ها نگاه کردمچرا که تو خوبی و این همه‌ی اقرارهاست...

‌خبر از عیش ندارد که ندارد یاریدل نخوانند که صیدش نکند دلدار...

میدونست از صدای رعد و برق وحشت می کنم. اولین آسمون غُرمبه زد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط