بودنها هم بودنهای قدیم

بودنها هم بودنهای قدیم ...!

نه اینترنت بود، نه تلفن ...
فقط نگاه بود، روبه رو، چشم در چشم
به همین خلوص ،
به همین کیفیت ،
به همین سادگی.

امروز زیر این بارون شهرم رشت.مادری جنوبی که در شهرداری رشت مشغول به تقویم سالنامه فروشی بوده رادیدم که فرزند حدود پنج شش ساله اش را کول کرده بود وبا خنده باهم زیر باران به مسافرخانه محل اقامتشان میرفتند .لحظه ای با دیدنشان یاد کودکی خود وکولی سوار شدن پشت پدرم موقعی که از راه رفتن در خیابان خسته میشدم افتادم .وناخودآگاه لبخند شیرینی برلبانم نشست. چه زود گذشت .
چه دنیایی بود دنیای بدون خجالت دنیای راحتی در جنع مردم .دنیایی برای زندگی کردن برای خود.دنیایی بدون تمسخر وتحقیر دیگران.
جالب اینکه در این قاب زیبای امروز بعضی از زنان به قول خودشان بروز. به آن مادر با چشم تحقیر آمیز نگاه میکردند ومادر صحنه ما چه لبخند وزمزمه نوازش گری به آن فرزند کول سوارش نثار میکرد
دیدگاه ها (۰)

سربازان گمنام امام زمان یک تار مویتان می ارزد به صدها سرمایه...

حاکم و دهقان !🤴روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر ر...

ایزد نشان

شهاب حسینی اینجانب سید شهاب‌الدین حسینی متولد 14 بهمن 1352 ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط