پارت لرد من
پارت ۵....لرد من🥀
بسم ا..الرحمن الرحیم
یک هفته از ماجرای ثبت نام در آکادمی شیرستاره میگذره و من خودم رو تو این یک هفته به خوبی اماده کردم.
طبق گفته پاما چون من از یک کشور خارجیم دلیل بر این نمیشه که محتاطانه عمل نکنم.
بخاطر موهای مشکی و چشمای طوسی مجبورم هویت چهرم رو مخفی کنم.
و یکی از دلایل ثبت نام داشتم موهای قهوه ای و چشمای مشکی.
+بانو وقته حرکته
_باشه چمدونارو بزار داخل کالسکه.
با گذاشتن کولاگیس قهوهای و چک کردن لباس و لنز راهی شدم.
با نگاهی گذرا به اتاقی که بعد از تناسخ استفاده کردم دل کندم و با قدمای محکم به سمت کالسکه سرنوشت رفتم.
بدرود پاپا و ماما خدافظ بچگی پراز لذت بدرود قلب شکسته بدرود گذشته.
حدود ۳ هفته تو راه بودیم بعد از گذر دروازه شهر لانگ به سمت کشور دایال به حرکت دراومدیم .
+بانو رسیدیم
_باشه الکس از اینجا ببعد عمو جان میاد برای همراهی.
با ایستادن کالسکه در رو الکس باز و من به بیرون قدم ورداشتم.
با حیرت و ناباوری همه جارو رست میکردم .
واقعا حیرت آور بود که چنین کشور زیبایی باشه همه بچه ها از طرفی به طرف دیگه ای میدوییدن و بازی میکردن .
بازار های رنگ وارنگ و زیبا .
بیشتر از همه باغی که در انتها دیده میشد من رو مجذوب کرد.
+یانا!!!!
_عمو جان.
+یانا کوچولو چه بزرگ شدی .
با تعظیم کوتاهی به اغوش عمو پناه بردم و عطر مردی که فرقی برام با پاپا نداشت به ریه هام فرستادم.
_عمو شما چقدر پیر تر شدی:/
+ای دخترهی چش سفید ببین چه عضله ای برهم زدن بعد تو بگو پیر شدم.
_خوب پیر شدی دیگه عمو جان شما که جوون ۲۰ ساله باقی نمی مونید.
با یه حرکت منو رو هوا بلند کرد .
_جیغغغ عموووو بزار زمینننن
+بگو جوونم بزارمت
_پیری پیر
+باشه پس ......
با حیرت زل زدم به رد نگاه عمو و به حوض وسط رسید.
_عمووو تو که نمیخوایی...
تالاپ
اول تو شوک رفتم بعد از خارج شدن از شوک جیغغغغ بنفشی کشیدم که همه زل زدن به من......
ادامه دارد...
بسم ا..الرحمن الرحیم
یک هفته از ماجرای ثبت نام در آکادمی شیرستاره میگذره و من خودم رو تو این یک هفته به خوبی اماده کردم.
طبق گفته پاما چون من از یک کشور خارجیم دلیل بر این نمیشه که محتاطانه عمل نکنم.
بخاطر موهای مشکی و چشمای طوسی مجبورم هویت چهرم رو مخفی کنم.
و یکی از دلایل ثبت نام داشتم موهای قهوه ای و چشمای مشکی.
+بانو وقته حرکته
_باشه چمدونارو بزار داخل کالسکه.
با گذاشتن کولاگیس قهوهای و چک کردن لباس و لنز راهی شدم.
با نگاهی گذرا به اتاقی که بعد از تناسخ استفاده کردم دل کندم و با قدمای محکم به سمت کالسکه سرنوشت رفتم.
بدرود پاپا و ماما خدافظ بچگی پراز لذت بدرود قلب شکسته بدرود گذشته.
حدود ۳ هفته تو راه بودیم بعد از گذر دروازه شهر لانگ به سمت کشور دایال به حرکت دراومدیم .
+بانو رسیدیم
_باشه الکس از اینجا ببعد عمو جان میاد برای همراهی.
با ایستادن کالسکه در رو الکس باز و من به بیرون قدم ورداشتم.
با حیرت و ناباوری همه جارو رست میکردم .
واقعا حیرت آور بود که چنین کشور زیبایی باشه همه بچه ها از طرفی به طرف دیگه ای میدوییدن و بازی میکردن .
بازار های رنگ وارنگ و زیبا .
بیشتر از همه باغی که در انتها دیده میشد من رو مجذوب کرد.
+یانا!!!!
_عمو جان.
+یانا کوچولو چه بزرگ شدی .
با تعظیم کوتاهی به اغوش عمو پناه بردم و عطر مردی که فرقی برام با پاپا نداشت به ریه هام فرستادم.
_عمو شما چقدر پیر تر شدی:/
+ای دخترهی چش سفید ببین چه عضله ای برهم زدن بعد تو بگو پیر شدم.
_خوب پیر شدی دیگه عمو جان شما که جوون ۲۰ ساله باقی نمی مونید.
با یه حرکت منو رو هوا بلند کرد .
_جیغغغ عموووو بزار زمینننن
+بگو جوونم بزارمت
_پیری پیر
+باشه پس ......
با حیرت زل زدم به رد نگاه عمو و به حوض وسط رسید.
_عمووو تو که نمیخوایی...
تالاپ
اول تو شوک رفتم بعد از خارج شدن از شوک جیغغغغ بنفشی کشیدم که همه زل زدن به من......
ادامه دارد...
- ۴.۱k
- ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط