چند پارتی جیمین
چند پارتی جیمین
پارت ۸
ا/ت: جیمین من میخوام برم ما نمیتونیم باهم باشیم هیتر ها بیشتر میشن کارت و دوستات و از دست میدی هیت میگیری من اینو نمیخوام منم خیلی دوست دارم ولی امکان پذیر نیست(آروم)
جیمین: تو نگران اینا نباش بگو منو دوست داری یا نه؟
ا/ت: دوست ندارم
جیمین: چی؟
ا/ت: عاشقتم ها ها ترسیدی؟( خنده)
جیمین: شیرینی من(خنده)
ا/ت: خوب من میخوام برم خونه
جیمین: نه
ا/ت: باشه چجوری عاشقم شدی؟(نگاه شیطانی)
جیمین:منحرف خوب اول اینکه تو لایو توجه ام و جلب کردی رفتم تو آیدیت و دیدم پیج داری و از من خیلی خبر میزاری و میگفتی که بایست منم بعدم که تحقیق کردم فردا تو فن ساین دیدمت اون موقع خیلی کیوت و خوردنی و جذاب بودی واقعا نمیتونم توصیف کنم
ا/ت: واو تو هم جذابی
و بعد از اون روز جیمین به پی دی نیم گفت و اونا هم قبول کردن و جیمین هیت نگرفت سر صحنه بودت تو کنسرت که...
جیمین:خوب خوب آرمیا میخوام این کنسرت رو براتون یادماندنی کنم
آرمی ها: چجوری؟(داد)
جیمین: در گوش کوک یک چیزی گفت و کوک رفت و ا/ت رو از بین آرمی ها به بدبختی آورد.
ا/ت: کوک کجا میبری (خجالت)
کوک: دستور جیمینه
ا/ت: عههه(خجالت)
آوردش روی صحنه
جیمین: زانو زد
آرمی ها: جیغغ
جیمین: خانم میونگ ا/ت آیا...
آرمی ها: عرررر جیغغغ
جیمین: آیا دوست دختره همیشگی من میشی؟
ا/ت: آره ( و پرید بغل جیمین)
بعد اون کنسرت جیمین و ا/ت تا آخر جونشون کنار هم دیگه بودن و ازدواج کردن و صاحب یک پسر و یک دختر شدن
پایان
بلاخره تموم شد میخوام رمان تهیونگ و ادامه بدم
پارت ۸
ا/ت: جیمین من میخوام برم ما نمیتونیم باهم باشیم هیتر ها بیشتر میشن کارت و دوستات و از دست میدی هیت میگیری من اینو نمیخوام منم خیلی دوست دارم ولی امکان پذیر نیست(آروم)
جیمین: تو نگران اینا نباش بگو منو دوست داری یا نه؟
ا/ت: دوست ندارم
جیمین: چی؟
ا/ت: عاشقتم ها ها ترسیدی؟( خنده)
جیمین: شیرینی من(خنده)
ا/ت: خوب من میخوام برم خونه
جیمین: نه
ا/ت: باشه چجوری عاشقم شدی؟(نگاه شیطانی)
جیمین:منحرف خوب اول اینکه تو لایو توجه ام و جلب کردی رفتم تو آیدیت و دیدم پیج داری و از من خیلی خبر میزاری و میگفتی که بایست منم بعدم که تحقیق کردم فردا تو فن ساین دیدمت اون موقع خیلی کیوت و خوردنی و جذاب بودی واقعا نمیتونم توصیف کنم
ا/ت: واو تو هم جذابی
و بعد از اون روز جیمین به پی دی نیم گفت و اونا هم قبول کردن و جیمین هیت نگرفت سر صحنه بودت تو کنسرت که...
جیمین:خوب خوب آرمیا میخوام این کنسرت رو براتون یادماندنی کنم
آرمی ها: چجوری؟(داد)
جیمین: در گوش کوک یک چیزی گفت و کوک رفت و ا/ت رو از بین آرمی ها به بدبختی آورد.
ا/ت: کوک کجا میبری (خجالت)
کوک: دستور جیمینه
ا/ت: عههه(خجالت)
آوردش روی صحنه
جیمین: زانو زد
آرمی ها: جیغغ
جیمین: خانم میونگ ا/ت آیا...
آرمی ها: عرررر جیغغغ
جیمین: آیا دوست دختره همیشگی من میشی؟
ا/ت: آره ( و پرید بغل جیمین)
بعد اون کنسرت جیمین و ا/ت تا آخر جونشون کنار هم دیگه بودن و ازدواج کردن و صاحب یک پسر و یک دختر شدن
پایان
بلاخره تموم شد میخوام رمان تهیونگ و ادامه بدم
- ۵.۱k
- ۲۶ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط