خیانت

ویو جیمین
سریع بردمش تو ماشین و با سرعت رانندگی میکردم وقتی رسیدیم ات رو براید استایل بغل کردم و (علامت پرستار$ علامت جیمین_ علامت دکتر +)
_ پرستار خواهش میکنم کمکم کن زنم... و ادامه حرفش رو قورت داد (باصدای گرفته و کمی داد)
پرستار اومد و ات رو نگاه کرد و گفت
$ بزارتش داخل اتاق و بره کارای بیمارستان رو انجام بده
جیمین سریع ات رو برد تو اتاق و روی تخت گذاشت چند مین با ات حرف زد ببخشید ات عشقم من معذرت میخوام و سریع بلند شد و با گریه و تردید از اتاق رفت بیرون و کارای لازم و انجام داد نشسته بود تا دکتر بیاد
+همراه خانم پارک ات(با صدای بلند)
_بله خودم هستم چی شد حالش خوبه؟ (با نگرانی)
+ایشون هرچه سریعتر باید به اتاق عمل منتقل بشوند و شما باید همین الان کارهای لازم رو انجام دهید
_چ...چی ات من چ...چ...چشم ه..همین الان میرم
جیمین با گریه رفت و کارا رو انجام داد و ات رو به اتاق عمل منتقل کردند جیمین با نگرانی و استرس زیاد روی صندلی بیمارستان نشسته بود و سرش را گرفته بود که ناگهان صدای بوق دستگاه بلند شد کا جیمین با گریه و کلی بغض که گلوش رو چنگ میزد داد زد
_نهههههه ات عشقمم لطفا منو ترک نکن
دکتر اومد
+آقای جیمین متاسفیم ما تمام تلاشمون رو کردیم هم خانم پارک و هم بچه هردو مردن
_چ...چییی؟ من بچه داشتم اونم از ات؟
نهههههه من با زندگیم چی کار کردممم؟ (با گریه)
بعد چند مین آرومتر شدم و از دکتر اجازه گرفتم تا برای آخرین بار زندگیم رو ببینم وقتی رفتم دیدمش انگار دوباره یه سطل آب یخ ریختن روم رفتم کنارش دستای سردش رو گرفتم و تو ذهنم همش به خودم لعنت می‌فرستادم که چرا باهاش این کار رو کردم و میگفتم اون هیچ وقت دوست نداشت اینجوری لباس سفید بپوشه بعد از کلی گریه و با جسد ات حرف زدن بلند شد و رفت خونه که...


خماری😈🫣😭😭😭
دیدگاه ها (۰)

بچه ها ببخشید نتم تموم شده دارم به مامانم اسرار میکنم که برا...

پارت 2. خیانت

پارت یک. خیانت. ژانر : غمگین

جیمین فیک زندگی پارت ۵۴#

جیمین فیک زندگی پارت ۲۴#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط