پارت ۲۹
پارت ۲۹
_: یه ماشین سد راهم شد پیاده شدم دیدم همون پسر عموی گاوشه....
اهههه دوباره چته بنال.....
پسر عموش : ا/ت رو بهم بده....
_:هههههه میگی بهت بدم وقتی بچه هام و حاملس ....
هههههه اینا همش رویاست زیاد فکر نکن.... سرت درد میگیره....
پسر عموش :الان بهت ثابت میکنم رویاست یا نه تفنگ و در اورد میخواست دوباره بزنه که یدفعه....
+:از ماشین آروم پیاده شدم دیدم دعوا برای مت داره اوج میگیره یه فکری به سرم زد ... ماشین پیش دره بود ... یه فکر زد به سرم که خودمو پرت کنم شاید همچی تموم شه......
_:دیدم یهو ا/ت لب پرتگاه وایستاده بهش گفتم چیکار میکنی دیونهههههه (داد)....
+:اگه یه ذره حتا یکم نزدیکم شدین هر دوتون خودمو پرت میکنم...
پسر عمو:تو مال من میشی نترس ...
+:حالا میبینی..... خوب نگاه کن مااال چه کسی هستم!...
.
یه دفعه رفتم عقب تر باا ترس یه پامو ول کردم و چشمامو بستم و دستمو گذاشتم رو شکمم تو دلم گفتم ببخشید بچه های نازم..... و خودمو انداختم!!.
_:دیدم یه پاشو ول کرد خودشو میخواست پرت کنه سریع دویدم تا دستشو بگیرم دیدم داره بیشتر میره عقب پریدم و یه دستشو گرفتم محکم تو بغلم کشیدمش بهش گفتم ..
دیونهههه اییییییی؟؟؟؟ چرا میخوای اینکارو کنی ؟؟؟مگه نمیدونی کل زندگیم تو و اون بچهایین ...... دارم باتو حرف میزنم(داد).
+:یه دفعه بغضم شکست ارهههههه دیونممممم چون نصف عمرم برای من دست درازی میکنن از دست من بحث میکنید و باعث میشه جون همتون بخطر بیوفته چرا بیخیال نمیشیننن ....(دادو گریه)...
_:یه دقه آروم باش نفسم منو نگاه کن (اشکاشو پاک میکنه)ببین ببخشید میدونم تمام فشار ها روی توعه صبر کن همه این ناراحتیت و به خوشحالی نبدیل میکنم تمام کسایی که باعث اذیت و ناراحت شدنت میشنن و ازت دور میکنم.... نمیزارم حتا تو بچه هامون ناراحتی بکشیننن
..... براید استایل بغلش کرد بهش گفتم جاییتت که درد نمیکنه.....؟
+:هق هق ... فقط یکم زیر شکممم....
_:یه بوسه رو لباش زدم باشه دیگه گریه نکن الان میریم برات خوراکی میخرم خوب میشی ... گذاشتمش تو ماشینو. ... رفتم سمت پسر عموش....
پسر عموش :ها میخوای منو حرص بدی ...
_:دیدی چی گفتم گفتم اگه آزار و اذیتتش کنی میکشم ولی لطف بزرگی در حقت کردم .. الانم برو دیگه نبینمت .. سریع
پسر عمو :نمی رم
_:یه مشت تو صورتش میزنه...
خمارییییییی
_: یه ماشین سد راهم شد پیاده شدم دیدم همون پسر عموی گاوشه....
اهههه دوباره چته بنال.....
پسر عموش : ا/ت رو بهم بده....
_:هههههه میگی بهت بدم وقتی بچه هام و حاملس ....
هههههه اینا همش رویاست زیاد فکر نکن.... سرت درد میگیره....
پسر عموش :الان بهت ثابت میکنم رویاست یا نه تفنگ و در اورد میخواست دوباره بزنه که یدفعه....
+:از ماشین آروم پیاده شدم دیدم دعوا برای مت داره اوج میگیره یه فکری به سرم زد ... ماشین پیش دره بود ... یه فکر زد به سرم که خودمو پرت کنم شاید همچی تموم شه......
_:دیدم یهو ا/ت لب پرتگاه وایستاده بهش گفتم چیکار میکنی دیونهههههه (داد)....
+:اگه یه ذره حتا یکم نزدیکم شدین هر دوتون خودمو پرت میکنم...
پسر عمو:تو مال من میشی نترس ...
+:حالا میبینی..... خوب نگاه کن مااال چه کسی هستم!...
.
یه دفعه رفتم عقب تر باا ترس یه پامو ول کردم و چشمامو بستم و دستمو گذاشتم رو شکمم تو دلم گفتم ببخشید بچه های نازم..... و خودمو انداختم!!.
_:دیدم یه پاشو ول کرد خودشو میخواست پرت کنه سریع دویدم تا دستشو بگیرم دیدم داره بیشتر میره عقب پریدم و یه دستشو گرفتم محکم تو بغلم کشیدمش بهش گفتم ..
دیونهههه اییییییی؟؟؟؟ چرا میخوای اینکارو کنی ؟؟؟مگه نمیدونی کل زندگیم تو و اون بچهایین ...... دارم باتو حرف میزنم(داد).
+:یه دفعه بغضم شکست ارهههههه دیونممممم چون نصف عمرم برای من دست درازی میکنن از دست من بحث میکنید و باعث میشه جون همتون بخطر بیوفته چرا بیخیال نمیشیننن ....(دادو گریه)...
_:یه دقه آروم باش نفسم منو نگاه کن (اشکاشو پاک میکنه)ببین ببخشید میدونم تمام فشار ها روی توعه صبر کن همه این ناراحتیت و به خوشحالی نبدیل میکنم تمام کسایی که باعث اذیت و ناراحت شدنت میشنن و ازت دور میکنم.... نمیزارم حتا تو بچه هامون ناراحتی بکشیننن
..... براید استایل بغلش کرد بهش گفتم جاییتت که درد نمیکنه.....؟
+:هق هق ... فقط یکم زیر شکممم....
_:یه بوسه رو لباش زدم باشه دیگه گریه نکن الان میریم برات خوراکی میخرم خوب میشی ... گذاشتمش تو ماشینو. ... رفتم سمت پسر عموش....
پسر عموش :ها میخوای منو حرص بدی ...
_:دیدی چی گفتم گفتم اگه آزار و اذیتتش کنی میکشم ولی لطف بزرگی در حقت کردم .. الانم برو دیگه نبینمت .. سریع
پسر عمو :نمی رم
_:یه مشت تو صورتش میزنه...
خمارییییییی
۴.۶k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.