خوب است دمی گفتن اوصاف معادی
خوب است دمی گفتن اوصاف معادی
گاهی رصد معنی پیغام منادی
توصیف قیامت به قد و قامت یار است
آن یار که با اوست مقدس غم و شادی
آراسته شد عالم و آدم به هدایت
زیباست سخن گفتن از حضرت هادی
آن صورت با هیبت و آن سیرت محبوب
آن مرحلهی علمی و آن عمر جهادی
آن زندگی ساده و آن بندگی ناب
ای کاش که امرش نشود ساده و عادی
تمثال قیامت همه در قامت آقاست
هر کس که هدایت شده از امّت آقاست
میریزد از آن قامت رعنا گل تقوی
و ز لعل لبش ذکر علی سوره اعلی
رفتار محمّد، همه گفتار محمّد
کردار محمّد، تو بگو آمده طه
در جود جواد است و به رافت چو رضا ناب
در عصمت و پاکی به خدا جلوهی زهرا
در زهد حسن باشد و در جهد حسین است
دین را ز ره حلم و عمل میکند احیا
اعجاز نگاهش به دو صد نیل کند امر
موساست کجا تا نگرد این ید و بیضا
دلبسته به آن طرهی گیسوی کمند است
با هر که شود یار عجب بخت بلند است
درس است به ما واجب او مستحب او
فرض است برای همه درس ادب او
زیباست نوای سحر و نغمهی صبحش
سجاده و محراب گرفتار شب او
هادیست همان کعبه و هادیست همان رکن
سرچشمهی زمزم همه دم تشنه لب او
صحرای منا زیر نگاه کرمش هست
چشم دل حجاج همه در طلب او
قربان شدگاناند فدایی قدومش
خوب است دعای فرج از لعل لب او
فرخندهتر از مقدم هادی به جهان نیست
زیباتر از این غنچه به گلزار جنان او
باب غدیر است و گل ناب غدیر است
هادیست که بر ساغر و پیمانه امیر استح
تا باب هدایت به علی حضرت هادیست
پیداست که او ساقی این عید کبیر است
میریخت احادیث غدیر از لب لعلش
در بحر ولایت سخنش دُرّ منیر است
در باب زیارات اگر جامعه از اوست
در باب مناجات هم او عین مجیر است
خوب است حرم را به مُحبَش بسپارند
در موسم حج نیست فقط شیعه مدیر است
تا سینه سپر شیعهی هادیست مصمم
مانع به ره کرب و بلا نیست مسلم
با عمر کَمَش لطمهی بسیار کشیده
بر خویش غم فاطمه بسیار خریده
سرتاسر دوران گرانمایهی عمرش
جز گوشهی زندان به تبعید ندیده
در دورهی او بود که تخریبِ حرم شد
خود کرب و بلا را همه ویران شده دیده
در گوشهی تبعید سر سفرهی روضه
ذکر دو لبش بود قد عمه خمیده
خون جگر از دیده به «یا عَمَّتی»اش رفت
هر بار که تا روضه ی گودال رسیده ...
گاهی رصد معنی پیغام منادی
توصیف قیامت به قد و قامت یار است
آن یار که با اوست مقدس غم و شادی
آراسته شد عالم و آدم به هدایت
زیباست سخن گفتن از حضرت هادی
آن صورت با هیبت و آن سیرت محبوب
آن مرحلهی علمی و آن عمر جهادی
آن زندگی ساده و آن بندگی ناب
ای کاش که امرش نشود ساده و عادی
تمثال قیامت همه در قامت آقاست
هر کس که هدایت شده از امّت آقاست
میریزد از آن قامت رعنا گل تقوی
و ز لعل لبش ذکر علی سوره اعلی
رفتار محمّد، همه گفتار محمّد
کردار محمّد، تو بگو آمده طه
در جود جواد است و به رافت چو رضا ناب
در عصمت و پاکی به خدا جلوهی زهرا
در زهد حسن باشد و در جهد حسین است
دین را ز ره حلم و عمل میکند احیا
اعجاز نگاهش به دو صد نیل کند امر
موساست کجا تا نگرد این ید و بیضا
دلبسته به آن طرهی گیسوی کمند است
با هر که شود یار عجب بخت بلند است
درس است به ما واجب او مستحب او
فرض است برای همه درس ادب او
زیباست نوای سحر و نغمهی صبحش
سجاده و محراب گرفتار شب او
هادیست همان کعبه و هادیست همان رکن
سرچشمهی زمزم همه دم تشنه لب او
صحرای منا زیر نگاه کرمش هست
چشم دل حجاج همه در طلب او
قربان شدگاناند فدایی قدومش
خوب است دعای فرج از لعل لب او
فرخندهتر از مقدم هادی به جهان نیست
زیباتر از این غنچه به گلزار جنان او
باب غدیر است و گل ناب غدیر است
هادیست که بر ساغر و پیمانه امیر استح
تا باب هدایت به علی حضرت هادیست
پیداست که او ساقی این عید کبیر است
میریخت احادیث غدیر از لب لعلش
در بحر ولایت سخنش دُرّ منیر است
در باب زیارات اگر جامعه از اوست
در باب مناجات هم او عین مجیر است
خوب است حرم را به مُحبَش بسپارند
در موسم حج نیست فقط شیعه مدیر است
تا سینه سپر شیعهی هادیست مصمم
مانع به ره کرب و بلا نیست مسلم
با عمر کَمَش لطمهی بسیار کشیده
بر خویش غم فاطمه بسیار خریده
سرتاسر دوران گرانمایهی عمرش
جز گوشهی زندان به تبعید ندیده
در دورهی او بود که تخریبِ حرم شد
خود کرب و بلا را همه ویران شده دیده
در گوشهی تبعید سر سفرهی روضه
ذکر دو لبش بود قد عمه خمیده
خون جگر از دیده به «یا عَمَّتی»اش رفت
هر بار که تا روضه ی گودال رسیده ...
۱.۳k
۰۷ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.