سیلامممم ادامششش😄
سیلامممم ادامششش😄
جیمین:اتتتتتتتتتتت
ا.ت:چیشدهههه
جیمین:اسم دخترمونو پیدا کردم.
ا.ت:من از قبل پیدا کرده بودم.
جیمین:یعنی چی چیه اسمش
ا.ت:کیونگ می
جیمین:عررررر چ اسم قشنگیه
ا.ت:اره میبینی
جیمین:میگم بیا فردا بچه ها رو دعوت کنیم
ا.ت:اوکع
جیمین:عزیزم قربون قلب مهربونت
ویو نویسنده
کوکی قبلانا رو ا.ت کراش بود هنو هم هس ولی دیه بچه داره ا.ت نمیتونه بهش اعتراف کنه چون انگار کوکی فک میکنه ا.ت هم خودشو دوس داره ولی اشتباهه جیمین رو دوست داره...
جیمین:تو فکر خودم بود ک با ی صدا ب خودم اومدم..
ا.ت:جیمینننننن
جیمین:بله چیشده
ا.ت:من چند باره ک دارم صدات میکنم..
جیمین:ببخشید ا.ت ذهنم درگیر بود..
ا.ت:میگم من دلم میخواد مدرسمو ادامه بدم..
جیمین:چییییییییییییی نههههه نمیشههههه
ا.ت:چرا؟
جیمین:ت بچه دارییییی
ا.ت:مگه اشکال دارهههههه
جیمین:ارههههه
ا.ت:باش(ا.ت تا دو هفته با جیمین حرف نزد😶من بودم حرف میزدم اوممم😐)
(شب میشود)
جیمین:ا.ت بیا کنارم بخواب..
ا.ت:نمیخوام میرم تو اتاق مهمون پیش بچم میخوابم...
جیمین:چت شد تو؟
ا.ت:حرفی ندارم ک بزنم بای..
ویو جیمین
چش شده شاید بخواطر مدرسس خو اخه اگه کسی شایعه ساخت چی اوففف نه نمیفرستمش..
ویو ا.ت
من فردا یواشکی میرم مدرسه ب دوستام سر بزنم خب اک
:فردا صبح:
ا.ت:خوبه برم لباس بپوشم خب تیپم عالیه یکم ارایش کردم رفتم بیرون موهامم باز گذاشتم.رسیدم مدرسه...
هانا:سیلاممممم ا.تتت دلم برات تنگ شده بود اگه معلم ازت پرسید چرا تا این وقت نیومدی یا چرا الان اومدی بهش بگو درگیر کار های بابام بودم..
ا.ت:سلام بزار سلام کنم بعد بگو منم دلم برات تنگ شده باشه عشقم
هانا:بیا بغلم💜🥺
ا.ت:باشه🥺💜
معلم:سلام بچه ها خوبین به به ا.ت خانم اومد سر کلاسش نمیومدی میموندی تو خونه
ا.ت:اقا من دنبال کار بابام بودم
معلم:باش..
:زنگ تفریع:
ویو ا.ت
نکنه تا الان بیدار شده نه بابا بیدار نشده.
اگه بیدار میشد زنگ میزد
جیمین:بیدار شدم ساعت ۱۰ بود دیدم ا.ت نیستش رفتم در اتاقش در زدم باز نکرد .
ا.ت:اخیششش برم خونه.
خب بچه ها ادامشو بعدا میذارم دستم هعی درد میگگیرهههه هعییییی💜🥺
جیمین:اتتتتتتتتتتت
ا.ت:چیشدهههه
جیمین:اسم دخترمونو پیدا کردم.
ا.ت:من از قبل پیدا کرده بودم.
جیمین:یعنی چی چیه اسمش
ا.ت:کیونگ می
جیمین:عررررر چ اسم قشنگیه
ا.ت:اره میبینی
جیمین:میگم بیا فردا بچه ها رو دعوت کنیم
ا.ت:اوکع
جیمین:عزیزم قربون قلب مهربونت
ویو نویسنده
کوکی قبلانا رو ا.ت کراش بود هنو هم هس ولی دیه بچه داره ا.ت نمیتونه بهش اعتراف کنه چون انگار کوکی فک میکنه ا.ت هم خودشو دوس داره ولی اشتباهه جیمین رو دوست داره...
جیمین:تو فکر خودم بود ک با ی صدا ب خودم اومدم..
ا.ت:جیمینننننن
جیمین:بله چیشده
ا.ت:من چند باره ک دارم صدات میکنم..
جیمین:ببخشید ا.ت ذهنم درگیر بود..
ا.ت:میگم من دلم میخواد مدرسمو ادامه بدم..
جیمین:چییییییییییییی نههههه نمیشههههه
ا.ت:چرا؟
جیمین:ت بچه دارییییی
ا.ت:مگه اشکال دارهههههه
جیمین:ارههههه
ا.ت:باش(ا.ت تا دو هفته با جیمین حرف نزد😶من بودم حرف میزدم اوممم😐)
(شب میشود)
جیمین:ا.ت بیا کنارم بخواب..
ا.ت:نمیخوام میرم تو اتاق مهمون پیش بچم میخوابم...
جیمین:چت شد تو؟
ا.ت:حرفی ندارم ک بزنم بای..
ویو جیمین
چش شده شاید بخواطر مدرسس خو اخه اگه کسی شایعه ساخت چی اوففف نه نمیفرستمش..
ویو ا.ت
من فردا یواشکی میرم مدرسه ب دوستام سر بزنم خب اک
:فردا صبح:
ا.ت:خوبه برم لباس بپوشم خب تیپم عالیه یکم ارایش کردم رفتم بیرون موهامم باز گذاشتم.رسیدم مدرسه...
هانا:سیلاممممم ا.تتت دلم برات تنگ شده بود اگه معلم ازت پرسید چرا تا این وقت نیومدی یا چرا الان اومدی بهش بگو درگیر کار های بابام بودم..
ا.ت:سلام بزار سلام کنم بعد بگو منم دلم برات تنگ شده باشه عشقم
هانا:بیا بغلم💜🥺
ا.ت:باشه🥺💜
معلم:سلام بچه ها خوبین به به ا.ت خانم اومد سر کلاسش نمیومدی میموندی تو خونه
ا.ت:اقا من دنبال کار بابام بودم
معلم:باش..
:زنگ تفریع:
ویو ا.ت
نکنه تا الان بیدار شده نه بابا بیدار نشده.
اگه بیدار میشد زنگ میزد
جیمین:بیدار شدم ساعت ۱۰ بود دیدم ا.ت نیستش رفتم در اتاقش در زدم باز نکرد .
ا.ت:اخیششش برم خونه.
خب بچه ها ادامشو بعدا میذارم دستم هعی درد میگگیرهههه هعییییی💜🥺
۱.۹k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.