ابوطالب سید بطحا پیر قریش و رئیس مکه و قبله قبیله بود

ابوطالب، سیّد بطحا، پیر قریش و رئیس مکّه و قبله قبیله بود. ایشان جمیع فضایل اخلاقی را دارا بودند. همه به او احترام می‌گذاشتند و شخصیّت و مکارم اخلاقش را می‌ستودند. «عَلَیْهِ بَهَاءُ الْمُلُوکِ وَ وَقَارُ الْحُکَمَاءِ؛»

«در رخساره او ظرافت پادشاهان و وقار حکیمان دیده می‌شد.»

از «اکتم بن صیفی» حکیم معروف عرب پرسیدند: «حکمت و ریاست و حُکم و سیادت را از که آموختی؟» گفت: «از حَلیف علم و ادب، سیّد عجم و عرب، ابوطالب بن عبدالمطّلب.»

«اِبن ابی الحدید» می‌گوید: «در آمالی ابی جعفر محمّد بن حبیب خوانده‌ام که: وقتی ابوطالب پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را می‌دید، احیاناً می‌گریست و می‌گفت: زمانی که او را می‌بینم به یاد برادرم عبدالله می‌افتم که برادر پدری و مادری من بود» و نیز «ابن ابی الحدید» نقل می‌کند که: ابوطالب بسیاری اوقات از اینکه خوابگاه پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم مشخّص باشد بیمناک بود و شبانگاه آن حضرت را از خوابگاهش برمی‌داشت و پسر عزیز خود علی علیه السّلام را در بستر او می‌خوابانید (او را فدایی پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم قرار می‌داد).

شبی علی گفت: «پدر! من کشته می‌شوم».

ابوطالب گفت: «اِصْبِرَنَّ یأبُنَّی فَالصَّبْرُ اَحْجی کُلُّ حَی مَصیرُهُ لشُعُوبِ*قَدَرُ اللهِ وَالْبِلادُ شَدید لِفِداءِ الْحَبیبِ وَابْنَ الْحَبیبِ* لِفِداءِ الاْغَرِّ ذی‌الْحَسَبِ الثّا قِب والباعِ وَالْکَریمِ النَّجیبِ*اِنْ تُصِبْکَ الْمَنُونُ فَالنَّبْلُ تُبْری فَمُصیبٌ مِنْها وَغَیْرُ مُصیبِ*کُلُّ حَی وَإنْ تَمْلی بِعُمْر آخِذٌ مِنْ مَذاقِها بِنصیبِ.»

شکیبا باش ای پسر که شکیبایی بهتر است و بازگشت هر زنده‌ای به مرگ است. خداوند به شکیبایی آزمایش می‌کند که آزمایش، سخت است. برای فدا شدن در مسیر دوست و فرزندِ دوست آن که نجیب و از خانواده‌ای اصیل و متنفّذ و با سخاوت و بزرگوار و آقاست اگر مرگ، تو را ربود، پس به بزرگی رسیده‌ای و به بدی اصابت ننموده‌ای و سرانجام هر زنده‌ای، هر چند که عمری را به شیرینی گذرانده باشد، بهره‌ای از مرگ را می‌چشد.»

علی در پاسخ پدر گفت: «أَتَأْمُرُنی بِالصَّبْرِ فی نَصْرِ اَحْمَد وَ وَاللهِ ما قُلْتُ الَّذی قُلْتُ جازِعاً* وَلکِنَّنی اَحْبَبْتُ اَنْ تَری نُصْرَتی وَتَعْلَمَ اَنّی لَمْ اَزَلْ لَکَ طائعاً* سَأسْعی لِوَجْهِ اللهِ فی نَصْرِ اَحْمَد نَبِیّ الْهُدی الْمَحْمُودُ طفْلاً وَیافعاً.» آیا مرا به شکیبایی در یاوری پیامبر امر می‌کنی؟ به خدا قسم اگر من سخنی گفتم، از بهر ترس و ناراحتی نگفتم؛ بلکه می‌خواستم که یاوری مرا ببینی و بدانی که من همواره مطیع تو هستم.

به زودی برای خدا در یاوری احمد تلاش می‌کنم که او پیامبر هدایت و ستایش شده‌ای از زمان کودکی و نوجوانی است.»

علی در این اشعار، مراتب سعی و کوشش خود را در یاری رسوی خدا به پدرش اعلام داشت و یادآور شد: سخنانم از روی بی صبری و دریغ از بذل جان در راه پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم نبود؛ بلکه می‌خواستم تو از درجه نصرت من آگاه باشی و بدانی تا پای کشته شدن، برای حفظ جان پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم آماده‌ام و همواره مطیع تو هست.
دیدگاه ها (۲)

🔹 امام علی ع:هیچ کس با این قرآن ننشست، مگر آن که با افزایشی...

10 وظیفه جوانان انقلابی در انتخاباتمقام معظم رهبری

بفرمایید...، تنهایی از گلوم پایین نمیره 😋

گفتند:آقا ابراهیم چراجبهه رو ولنمیکنی بیایی دیدارامام؟ گفت:م...

السلام علیک یابن امیرالمؤمنین وبن سیدالوصیین ع

اسما بنت عُمَیس،کسی که در شب شهادت حضرت زهرا علیه السلام حضو...

درسنامه مهدویت مشترکات اهل سنّت و شیعه در «مهدویّت» مشترکات ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط