دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد

دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد
نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید
بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند.
مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت .
و از درد چشم می نالید موعد عروسی فرا رسید.
زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود
و شوهرهم که کور شده بود.
همه مردم می گفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد.
۲۰سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.
همه تعجب کردند.
مرد گفت:من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم.

ஜ۩۞۩ஜ♥♥•°”نفسِ عشق ”°•♥♥ஜ۩۞۩ஜ
♀✿*•.¸¸.•* ✿✿*•.¸¸.•* ✿✿*•.¸¸.•* ✿♀

┊   ┊┊   ┊┊ ✿
┊   ┊┊  ✿✿
┊   ┊┊
┊   ✿✿

♥♥پست مجدد♥♥
دیدگاه ها (۳)

سکوت عاشقانه - داستانه کوتاه ( حتما بخونید )پسر :شاید خیلی ز...

مردی دیروقت ‚ خسته از کار به خانه برگشت. دم در پسر پنج ساله ...

داستان عشق شیمامامانم تموم نامه های بابک و عکسامونو و هر چی ...

داستان عاشقانه و واقعی عشق نگین و رامینراستش من تو یک خانواد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط