.
.
چقدر به تو خدمت کرده ام ای ایمان ... ای ایمان !
گرچه کرامت ها و سخاوت های شگفت تو کمر مرا سخت شکسته است و این همه بار منت بر دوش هایم سنگینی می کند و گرده ام را خم کرده است، چنانکه یارای آن را که در روی تو راست بنگرم و در چشم تو آزاد بیاویزم، ندارم.
اما،
کار من،
تصدیق کن برادر،
انصافم ده که صعب تر بود!
من زنده ماندن را انتخاب کردم.
درست در آن حال که مُردن آسان تر از ماندن بود.
.
گفتگوهای_تنهایی ، ص 899
دکتر_علی_شریعتی
چقدر به تو خدمت کرده ام ای ایمان ... ای ایمان !
گرچه کرامت ها و سخاوت های شگفت تو کمر مرا سخت شکسته است و این همه بار منت بر دوش هایم سنگینی می کند و گرده ام را خم کرده است، چنانکه یارای آن را که در روی تو راست بنگرم و در چشم تو آزاد بیاویزم، ندارم.
اما،
کار من،
تصدیق کن برادر،
انصافم ده که صعب تر بود!
من زنده ماندن را انتخاب کردم.
درست در آن حال که مُردن آسان تر از ماندن بود.
.
گفتگوهای_تنهایی ، ص 899
دکتر_علی_شریعتی
۱۴۶
۰۵ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.