موریانه ها

موریانه ها
در خونم شنا می کنند و
خواب هایم را می خورند
حافظه ام از
زیر زمین برخواسته
با کلیدها و پریزها بازی می کنم
روشن... خاموش
خاموش... روشن
بالا می آورم
هرچه در توده های خاکستری مغزم
می رقصد
موریانه ها
به نیمکره ی راست مغزم که برسند
یادت را می جوند
و
من خواهم مرد!!!!!!!!
دیدگاه ها (۶)

میخـــواهـم دیگـــر دوستـــت نداشتــه باشـــمامـــا نمیتـــو...

بغض هایمدرد می کنندکجا بشکنم این دردهای دلم را که دست هیچ نا...

صدایت که کردمجانم گفتیمانده‌ام با اینصد سالی که به عمرماضافه...

خدا را چه دیدیشاید دوام آوردمهرتمام شدنیکه مرگ نیستگاهی میتو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط