الهی
الهی
دیشب خواستم بابت هر گناهی که کرده ام شمعی روشن کنم...
سوختنش را ببینم و جهنم را یادآور شوم...
اما گناهانم آنقدر زیاد بود، که ترسیدم دنیا را به آتش بکشم!
خدایا...!!!
بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم
بابت هر صبحی که بی سلام تو آغاز کردم
بابت لحظات شادی که به یادت نبودم
بابت هر دلی که شکستم
بابت هر گره که به دست تو باز شد و و من به شانس نسبت دادم
بابت هر گره که به دستم کور شد و مقصر تو را دانستم
مرا ببخش...
دیشب خواستم بابت هر گناهی که کرده ام شمعی روشن کنم...
سوختنش را ببینم و جهنم را یادآور شوم...
اما گناهانم آنقدر زیاد بود، که ترسیدم دنیا را به آتش بکشم!
خدایا...!!!
بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم
بابت هر صبحی که بی سلام تو آغاز کردم
بابت لحظات شادی که به یادت نبودم
بابت هر دلی که شکستم
بابت هر گره که به دست تو باز شد و و من به شانس نسبت دادم
بابت هر گره که به دستم کور شد و مقصر تو را دانستم
مرا ببخش...
۸۵۸
۱۱ اسفند ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.