دوستت میدارم! چونان بلوطی که زخم یادگارِ عشقی برباد رفته را! ستارهای که شب را برای چشمک زدن! و پرندهای اسیر که پرندهی آزادی را! تا رهایی به بار بنشیند، آن سوی حیرانیِ میلههای قفس!
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.