درد وجودم را فقط همدرد می فهمد
درد وجودم را فقط همدرد می فهمد
صبر دلم را غالبا یک مرد می فهمد
صادق نبود و در وفاداری کم آوردم
یاس هدایت را سگ ولگرد می فهمد
در پشت در درمانده ام, از درد می لرزم
سوز نفسها را هوای سرد می فهمد
در عین خودکامی گمان می کرد می مانم
آخر نفهمید و گمان می کرد می فهمد
برباد رفتن را به رسم برگ بادا باد
فصلی که جانم را به لب آورد می فهمد
با آنکه گیجم از سخنها و پریشانم
گوشم اگر گوید بیا برگرد می فهمد
##حسین_آهنی
صبر دلم را غالبا یک مرد می فهمد
صادق نبود و در وفاداری کم آوردم
یاس هدایت را سگ ولگرد می فهمد
در پشت در درمانده ام, از درد می لرزم
سوز نفسها را هوای سرد می فهمد
در عین خودکامی گمان می کرد می مانم
آخر نفهمید و گمان می کرد می فهمد
برباد رفتن را به رسم برگ بادا باد
فصلی که جانم را به لب آورد می فهمد
با آنکه گیجم از سخنها و پریشانم
گوشم اگر گوید بیا برگرد می فهمد
##حسین_آهنی
۳۵۳
۲۸ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.