خانه بی تی اس
فکر کنم غمانگیز بشه اخه من تا مینویسم همون لحظه پستشمیکنم
شروع 🏡🏕️
جیهوپ 👄
نمیدونم چرا ا.ت یک مدت کم حرف شده حال نداره الان ۲ماه هست که اومدیم به این خونه اما تازه گیا سرد شده همش عودی میپوشه
گذر زمان به شب
ا.ت خواب بود من هم تصمیم گرفتم گوشیم رو بزارم و بخوابم
ا.ت 👄
فکر کردم هوپی خوابیدهبرای همین شروع کردم به گریه کردن خیل یحالم بد بود نمیدونم چرا یک هویی خاطرات زمان ۹سالگیم تا۱۴ سالگیم یادم اومد خیلی ناراحت بودم اون زمان همه ازم دوری میکردن امید نداشتم برای اولین بار ر... زدو بودم حالم خراب بود همه ولم کرده بودن
داشتم گریه میکردم که یکی پتو رو برداشت تو خودم جمع شده بودم
اومدم بالا و دیدم هوپی هست
جیهوپ 👄
خواب نبودم خوابم نمیبرد دیدم صدای گریه میاد از طرف ا.ت رفتم پتورپ از روش کشی م کنار و داشت گریه میکرد خیلی خالش بد بود چشماش قرمز بود لباس پوس پوس شده بود
هوپی . ا.ت خوبی چرا داری گریه میکنی
ا.ت . خوبم تو بورو بخواب
هوپی . کی گفته خوبی سرو روتو ببین خیلی بدی
ا.ت . خوبم هوپی ولم کن
هوپی. نه من پیشت میمونم
رفتم رو تخت و کنارش دراز کشیدم
. بگو ببینم چته
ا.ت . هیچی
میخواست پتو رو بکشه رو خودش که دستشو گرفتم و کشیدم چشمم به دستش افتاد جای خط های عمیقی بود
هوپی . ا.ت اینا چیه
ا.ت . چی چیه
هیچی .آید خط های روی دستت
ا.ت . اونا چیزی نیستن
هوپی . یعنی چی چیزی نیستن این جای خود کشیه
ا.ت . ............
هوپی . جوابمو بده چرا این کارو کردی و چرا الان حالت بده
ا.ت 👄
دووم نیاورم و زدم زیر گریه هوپی نشست منم دراز کشیده بودم داشتم گریه میکردم
چون اتاق ما طبقه پایین بود و کنار در حال بود کسی صدامونو نمیشنید
من گریه میکردم و هوپی سرمو ناز میکرد
هوپی . بسته آنقدر گریه کردی
اشکامو پاک کردن
هوپی . حالا بگو چی شده
کل قضیه رو براش گفتم و اون بعد بقلم کرد
هوپی . قول بده فراموشش کنی و دیگه دستتو اون جوری نکن
ا.ت . باش بورو تو بگیر بخواب
فردا صبح
ا.ت 👄
از خواب پاشدم یک لباس گوگولی گربه یی پوشیدم و رفتم تو سالن همه بیدار بودن
هوپی خیلی داشت عجیب رفتار میکرد انکار که جاسوسه
هوپی 👄
داشتم ا.ت رو کیپاییدم که مبادا حالش بد بشه
کوک .چی کار میکنی(آروم دم گوش هوپی )
هوپی . ای بمیری ترسیدم(افتاد زمین )
کوک .ببخشی
هوپی .باش
کوک . خوب چیو دید میزنی
هوپی . هیچی
کوک . باش
ا.ت 👄
یقه هوپی رو کشیدم
ا.ت . من عادین لطفا تعقیبم نکن
هوپی . باش
پایان 🏡🏕️❤️
این داستان جنبه خیالی دارد و نویسنده قصد هیچگونه توهینی به اعضا یا شخص دیگری را ندارد
بای ❤️
بای 🏡
شروع 🏡🏕️
جیهوپ 👄
نمیدونم چرا ا.ت یک مدت کم حرف شده حال نداره الان ۲ماه هست که اومدیم به این خونه اما تازه گیا سرد شده همش عودی میپوشه
گذر زمان به شب
ا.ت خواب بود من هم تصمیم گرفتم گوشیم رو بزارم و بخوابم
ا.ت 👄
فکر کردم هوپی خوابیدهبرای همین شروع کردم به گریه کردن خیل یحالم بد بود نمیدونم چرا یک هویی خاطرات زمان ۹سالگیم تا۱۴ سالگیم یادم اومد خیلی ناراحت بودم اون زمان همه ازم دوری میکردن امید نداشتم برای اولین بار ر... زدو بودم حالم خراب بود همه ولم کرده بودن
داشتم گریه میکردم که یکی پتو رو برداشت تو خودم جمع شده بودم
اومدم بالا و دیدم هوپی هست
جیهوپ 👄
خواب نبودم خوابم نمیبرد دیدم صدای گریه میاد از طرف ا.ت رفتم پتورپ از روش کشی م کنار و داشت گریه میکرد خیلی خالش بد بود چشماش قرمز بود لباس پوس پوس شده بود
هوپی . ا.ت خوبی چرا داری گریه میکنی
ا.ت . خوبم تو بورو بخواب
هوپی . کی گفته خوبی سرو روتو ببین خیلی بدی
ا.ت . خوبم هوپی ولم کن
هوپی. نه من پیشت میمونم
رفتم رو تخت و کنارش دراز کشیدم
. بگو ببینم چته
ا.ت . هیچی
میخواست پتو رو بکشه رو خودش که دستشو گرفتم و کشیدم چشمم به دستش افتاد جای خط های عمیقی بود
هوپی . ا.ت اینا چیه
ا.ت . چی چیه
هیچی .آید خط های روی دستت
ا.ت . اونا چیزی نیستن
هوپی . یعنی چی چیزی نیستن این جای خود کشیه
ا.ت . ............
هوپی . جوابمو بده چرا این کارو کردی و چرا الان حالت بده
ا.ت 👄
دووم نیاورم و زدم زیر گریه هوپی نشست منم دراز کشیده بودم داشتم گریه میکردم
چون اتاق ما طبقه پایین بود و کنار در حال بود کسی صدامونو نمیشنید
من گریه میکردم و هوپی سرمو ناز میکرد
هوپی . بسته آنقدر گریه کردی
اشکامو پاک کردن
هوپی . حالا بگو چی شده
کل قضیه رو براش گفتم و اون بعد بقلم کرد
هوپی . قول بده فراموشش کنی و دیگه دستتو اون جوری نکن
ا.ت . باش بورو تو بگیر بخواب
فردا صبح
ا.ت 👄
از خواب پاشدم یک لباس گوگولی گربه یی پوشیدم و رفتم تو سالن همه بیدار بودن
هوپی خیلی داشت عجیب رفتار میکرد انکار که جاسوسه
هوپی 👄
داشتم ا.ت رو کیپاییدم که مبادا حالش بد بشه
کوک .چی کار میکنی(آروم دم گوش هوپی )
هوپی . ای بمیری ترسیدم(افتاد زمین )
کوک .ببخشی
هوپی .باش
کوک . خوب چیو دید میزنی
هوپی . هیچی
کوک . باش
ا.ت 👄
یقه هوپی رو کشیدم
ا.ت . من عادین لطفا تعقیبم نکن
هوپی . باش
پایان 🏡🏕️❤️
این داستان جنبه خیالی دارد و نویسنده قصد هیچگونه توهینی به اعضا یا شخص دیگری را ندارد
بای ❤️
بای 🏡
۳.۱k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.