شعر میگوییم و ذهن خشک را تر می کنیم

شعر می‌گوییم و ذهن خشک را تر می کنیم
خویش را با حافظ و سعدی برابر می کنیم

این که می‌گویند شعرت محشر است، این راست نیست
ما ولی این گفته‌ها را زود باور می کنیم

پیش یاران مجازی صحبت از عشق و امید
جای دیگر مطمئنا فکر د‌یگر می کنیم

گاه، چون اعصابمان می‌گردد از کاری خراب
دستمان را جانب سیگار و سا‌غر می کنیم

پیش فرزندان و همسر نیست میل گفتگو
خویش را اما فدای روی دلبر می کنیم

دوستان آیینه یکدیگرند اما چرا
صورت آیینه‌ها را ما مکدر می کنیم؟

زنده‌ها چون در شمار رفته‌ها جا می شوند
آن زمان کار ستایشنامه را سر می کنیم

"ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ای " هم نیستیم
خویش را در هفت شهر عشق داور می کنیم
دیدگاه ها (۱)

دیگر نخواهم گشت عاقل، چای لطفا..!من ، یاد تو ، افکار باطل، چ...

در شهر عشق رسم وفا نیست، بگذریمیارای گفتن گله‌ها نیست، بگذری...

ســکـوتـــــم رو دوسـتـــــ دارم ،چـــــون در آن گـلـه ای نـ...

شناسنامه ها ...معیارهای خوبی برای ماندن آدم ها کنارتان نیستن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط