ی شمع شب افروزم پروانه نمی خواهی

شمع شب افروزم پروانه نمی خواهی
دل گشته خراب تو ویرانه نمی خواهی


من مست می نابم از جام نگاه تو
از ساقی چشمانم پیمانه نمی خواهی


لیلای توام هر شب در وادی تنهایی
مجنون دل لیلا دیوانه نمی خواهی


چون دُر به صدف گشتی در این دل دریایی
ای گوهر یک دانه دردانه نمی خواهی


هر شب ز خیال تو من خاطره می سازم
از دفتر این راوی افسانه نمی خواهی


شد خانه ی قلب من ماوای دل تنگت
ای راحت جان امشب همخانه نمی خواهی


تو جان من و عمرم آرامش آشوبم
این عاشق شیدا را جانانه نمی خواهی
✨ 💞 💞 💖
@RomanticPoem
دیدگاه ها (۱)

#مهــم نیست ظاهـــر یک زن چــه شکــلی است....!و چگــونه به ن...

#امشــــب از رویای تو خوابم نمیگیرد چرا زخمی عشقت شدم این دل...

#عکس نوشته

#سوزوسرمای شدیدی پسِ آبادیِ ماستزوزه ی گرگ وشغال است مبادابر...

در عمق رویا روزها ، با یاد تو سر کرده امدر راه تو دردانه گل ...

دلم پیش تو باشد،جسمم اینجا خانه ای دیگرهوایت در سرم باشد ، س...

چپتر ۹ _ آرکانیوم و جنونماه ها گذشت...و سکوت خانه کوچک لیندا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط