با من از دست هایت
با من از دست هایت
از پیشانی ات
و از آفتاب تندی که بر آن می تابد
از پیراهنت بگو
که باد
به سینه ات می چسباند آن را
وقتی در میان خوشه های گندم ایستاده ای
و فکر زمستان پیش رو
که به گرمای آغوش من می کشاندش...❤🦋
دیشب تاصبح دزدفراری دادم دیرخوابیدم خواب موندم چای وصبحانه این بیچاره ها را هم دیر بردم.این تیکه زمین مال آبجیهاست پارسال اجاره بودواسه کاشت سیر امثال مثلا خودم گندم کاشتم.
#عاشقانه
#خاصترین
از پیشانی ات
و از آفتاب تندی که بر آن می تابد
از پیراهنت بگو
که باد
به سینه ات می چسباند آن را
وقتی در میان خوشه های گندم ایستاده ای
و فکر زمستان پیش رو
که به گرمای آغوش من می کشاندش...❤🦋
دیشب تاصبح دزدفراری دادم دیرخوابیدم خواب موندم چای وصبحانه این بیچاره ها را هم دیر بردم.این تیکه زمین مال آبجیهاست پارسال اجاره بودواسه کاشت سیر امثال مثلا خودم گندم کاشتم.
#عاشقانه
#خاصترین
۶.۲k
۲۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.