باران که می آید،
باران که میآید،
چترها هم میآیند.
چه میشد اگر کار دنیا برعکس میبود؟
یعنی برای یک بار هم که شده،
چتر، باران را میآورد.
برای یک بار هم که شده، باران برای چتر میآمد.
یا مثلا هر کس دلش باران میخواست، فقط کافی بود چترش را باز کند تا فقط روی سرش و به مساحت چترش باران ببارد.
اساس دنیا بر جبر است.
من و عابر کناری باید همزمان و یکجور باران داشته باشیم؟
چه میشد اگر هر کسی باران اختصاصی خودش را میداشت؟
فکر کن آن وقت میشد در جواب «چطوری؟» بگویی «امروز بارانیام!
چترها هم میآیند.
چه میشد اگر کار دنیا برعکس میبود؟
یعنی برای یک بار هم که شده،
چتر، باران را میآورد.
برای یک بار هم که شده، باران برای چتر میآمد.
یا مثلا هر کس دلش باران میخواست، فقط کافی بود چترش را باز کند تا فقط روی سرش و به مساحت چترش باران ببارد.
اساس دنیا بر جبر است.
من و عابر کناری باید همزمان و یکجور باران داشته باشیم؟
چه میشد اگر هر کسی باران اختصاصی خودش را میداشت؟
فکر کن آن وقت میشد در جواب «چطوری؟» بگویی «امروز بارانیام!
۲۹۴
۲۶ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.