من های بی تو رفته را
من های بی تو رفته را
زیر چتر انتظار
در باران های بی تابی
برایت جا گذاشتم
تو ...
نیامدیُ من هر روز
بر پلّکان سنگی باران
مرورت می کنم
در بوی گل سرخی
که در اشتیاق دست هایت
بر زانوانم می میرد !
و من
در نجوای برگ های پائیزی
آخرین شعرم را
بر تن باران
می نویسم
برای تو
و چون کودکان دبستانی
نگران مشق های ناکرده با
دست های جوهری
در یک بغض ِ ناگهان
از مرز آسمان خواهم گذشت
یک نفر
یک جا
لبالب ِ توست
و تو
جائی
در ایوان دلتنگی
در افکار عاشقانه
تنهائیت را
قدم می زنی
گوش کن
باران
ترانه می خواند !
زیر چتر انتظار
در باران های بی تابی
برایت جا گذاشتم
تو ...
نیامدیُ من هر روز
بر پلّکان سنگی باران
مرورت می کنم
در بوی گل سرخی
که در اشتیاق دست هایت
بر زانوانم می میرد !
و من
در نجوای برگ های پائیزی
آخرین شعرم را
بر تن باران
می نویسم
برای تو
و چون کودکان دبستانی
نگران مشق های ناکرده با
دست های جوهری
در یک بغض ِ ناگهان
از مرز آسمان خواهم گذشت
یک نفر
یک جا
لبالب ِ توست
و تو
جائی
در ایوان دلتنگی
در افکار عاشقانه
تنهائیت را
قدم می زنی
گوش کن
باران
ترانه می خواند !
- ۱.۸k
- ۱۲ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط