رمان حامیم
رمان حامیم
پارت۲۰
جانا: پس فقط من سینگلم😂
باران: خودمیکی برات پیدا میکنم😂✨️
جانا: مرصی✨️😂😂
فرید: بچه ها بیاید بریم بخابیم ساعت ۱۲ شبه هااا
حامیم: اولن ساعت ۱۱ و نیمه بعدشم الان زوره برا خاب بیاید بریم بیرون
علیرضا: کجا میخایم بریمممم؟؟
حامیم: بنظرم الان بیاید بشینیم فیلم ترسناک ببینیم فردا بریم بیرون حسابی
باران: ارهههه من عاشق فیلم ترسناکمممم
حامیم: خب بیاید
علیرضا: چه فیلمی ببینیم؟
حامیم: پیچ اشتباهی ببینیم؟
کیوان: نه بابااا صحنه داره
حامیم: عاو راس میگی
باران: یه فیلم ترسناک هست کره ای عه اونو ببینیم؟؟
حامیم: ببینیم
عسل: اسمش چیه؟
باران: ارواح😎
دو ساعت بعد (بعد از فیلم)
ساعت ۱ و نیم شب.....
از زبان باران:
پاشدم برم آب بخورم که حس کردم یه سایه سیاه از جلوی در بالکن رد شد اول فک کردم بخاطر فیلمیه ک دیدیم توهم زدم بعدش صدای شکستن یه چیزی از داخل بالکن اومد ، رفتم حامیم رو بیدار کنم بیاد با هم بریم چک کنیم
باران: حامیم حامیم!!
حامیم: جانم چی شده عزیزم
باران: فک کنم یکی تو بالکنه ( بالکن به پارکینگ راه داشت)
حامیم: توهم زدی عزیزم بیا بخاب کی میخاد بیاد
باران: ی چیزی داخل بالکن شکست قبلشم حس کردم یه چیزی رد شد
حامیم: بزار بیام چک کنم
باران: منم باهات میام
رفتن تو بالکن یه مرد اونجا بود با لباس مشکی یه چاقو هم دستش بود
حامیم: شما اینجا چیکارمیکنید؟
مرد سیاه پوش: یه قدم دیگ بیای جلو میکشمت
باران: حامیم بیا عقب!
حامیم: شما حق ندارید وارد ملک شخصی بقیه بشید آقا لطفا بفرمایید بیرون
مرد: ساکت شو
حامیم: برید بیرون لطفا
مرد: با چاقو حمله کرد سمت باران
حامیم: خودشو انداخت جلوی حامیم (چاقو به پهلوی حامیم برخورد کرد)
باران: نههههه😭
مرد: فرار کرد
علیرضا: (از داخل اتاق) چخبرتونه بزارید بخابیم
باران: علیرضا بیا اینجا😭
علیرض: ( با استرس بلند شد رفت سمت بالکن) : چی شده چرا گریه میکنی
باران: حامیم...
علیرضا: یا خدا اینحا چخبره چی شده
باران: یه نفر لز پارکینگ اومده بود داخل بالکن چاقو داشت دستش حامیم خودشو انداخت جلوی من چاقو خورد بهش😭
علیرضا: خیل خب آروم باش برم کیوان رو بیدار کنم بیاد کمک
علیرضا: کیوان داداش
کیوان: جانم داداش چی شده
علیرضا: حامیم چاقو خورده بیا کمو کن ببریمش تو ماشین
کیوان: اومدم داداش
تو ماشین:
کیوان: چی شد یهو نصفه شبی
علیرضا: انگاری یکی اومده بوده تو بالکن چاقو داشته
کیوان: خدارحم کرد
علیرضا: حامیم خوبی؟؟
حامیم: آره اره خ.... خوبم
علیرضا: خیلی درد داری؟
حامیم: آره
کیوان: الان میرسیم داداش فقط خیلی فشارش نده خونریزیت بیشتر میشه
ادامه دارد...
پارت۲۰
جانا: پس فقط من سینگلم😂
باران: خودمیکی برات پیدا میکنم😂✨️
جانا: مرصی✨️😂😂
فرید: بچه ها بیاید بریم بخابیم ساعت ۱۲ شبه هااا
حامیم: اولن ساعت ۱۱ و نیمه بعدشم الان زوره برا خاب بیاید بریم بیرون
علیرضا: کجا میخایم بریمممم؟؟
حامیم: بنظرم الان بیاید بشینیم فیلم ترسناک ببینیم فردا بریم بیرون حسابی
باران: ارهههه من عاشق فیلم ترسناکمممم
حامیم: خب بیاید
علیرضا: چه فیلمی ببینیم؟
حامیم: پیچ اشتباهی ببینیم؟
کیوان: نه بابااا صحنه داره
حامیم: عاو راس میگی
باران: یه فیلم ترسناک هست کره ای عه اونو ببینیم؟؟
حامیم: ببینیم
عسل: اسمش چیه؟
باران: ارواح😎
دو ساعت بعد (بعد از فیلم)
ساعت ۱ و نیم شب.....
از زبان باران:
پاشدم برم آب بخورم که حس کردم یه سایه سیاه از جلوی در بالکن رد شد اول فک کردم بخاطر فیلمیه ک دیدیم توهم زدم بعدش صدای شکستن یه چیزی از داخل بالکن اومد ، رفتم حامیم رو بیدار کنم بیاد با هم بریم چک کنیم
باران: حامیم حامیم!!
حامیم: جانم چی شده عزیزم
باران: فک کنم یکی تو بالکنه ( بالکن به پارکینگ راه داشت)
حامیم: توهم زدی عزیزم بیا بخاب کی میخاد بیاد
باران: ی چیزی داخل بالکن شکست قبلشم حس کردم یه چیزی رد شد
حامیم: بزار بیام چک کنم
باران: منم باهات میام
رفتن تو بالکن یه مرد اونجا بود با لباس مشکی یه چاقو هم دستش بود
حامیم: شما اینجا چیکارمیکنید؟
مرد سیاه پوش: یه قدم دیگ بیای جلو میکشمت
باران: حامیم بیا عقب!
حامیم: شما حق ندارید وارد ملک شخصی بقیه بشید آقا لطفا بفرمایید بیرون
مرد: ساکت شو
حامیم: برید بیرون لطفا
مرد: با چاقو حمله کرد سمت باران
حامیم: خودشو انداخت جلوی حامیم (چاقو به پهلوی حامیم برخورد کرد)
باران: نههههه😭
مرد: فرار کرد
علیرضا: (از داخل اتاق) چخبرتونه بزارید بخابیم
باران: علیرضا بیا اینجا😭
علیرض: ( با استرس بلند شد رفت سمت بالکن) : چی شده چرا گریه میکنی
باران: حامیم...
علیرضا: یا خدا اینحا چخبره چی شده
باران: یه نفر لز پارکینگ اومده بود داخل بالکن چاقو داشت دستش حامیم خودشو انداخت جلوی من چاقو خورد بهش😭
علیرضا: خیل خب آروم باش برم کیوان رو بیدار کنم بیاد کمک
علیرضا: کیوان داداش
کیوان: جانم داداش چی شده
علیرضا: حامیم چاقو خورده بیا کمو کن ببریمش تو ماشین
کیوان: اومدم داداش
تو ماشین:
کیوان: چی شد یهو نصفه شبی
علیرضا: انگاری یکی اومده بوده تو بالکن چاقو داشته
کیوان: خدارحم کرد
علیرضا: حامیم خوبی؟؟
حامیم: آره اره خ.... خوبم
علیرضا: خیلی درد داری؟
حامیم: آره
کیوان: الان میرسیم داداش فقط خیلی فشارش نده خونریزیت بیشتر میشه
ادامه دارد...
۴.۱k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.