بید مجنون شده هم بر تو حسادت می کرد
بید مجنون شده هم بر تو حسادت می کرد
باد هم داشت به گیسوی تو عادت می کرد
وقتی از روی چمنزار گذر می کردی
چمن از عطر تو احساس لطافت می کرد
رد شدی از سر یک رود روانی آن روز
ماهی قرمز آن رود، دعایت می کرد
بلبلان هم ز گل اندامی تو می خواندند
سینه سرخی ز لب سرخ تو صحبت می کرد
راه می رفتی و بر باغ صفا می دادی
قد رعنای تو در باغ، قیامت می کرد
دامنت حاشیه ساز دل جنگل شده بود
بوته ای داشت به پای تو رفاقت می کرد
آهوان در کف چنگال نگاهت بودند
گرگ چشمان تو احساس شجاعت می کرد
از کنار دل من رد شده بودی اما
دل دیوانه ی من باز سماجت می کرد
❤️❤️
باد هم داشت به گیسوی تو عادت می کرد
وقتی از روی چمنزار گذر می کردی
چمن از عطر تو احساس لطافت می کرد
رد شدی از سر یک رود روانی آن روز
ماهی قرمز آن رود، دعایت می کرد
بلبلان هم ز گل اندامی تو می خواندند
سینه سرخی ز لب سرخ تو صحبت می کرد
راه می رفتی و بر باغ صفا می دادی
قد رعنای تو در باغ، قیامت می کرد
دامنت حاشیه ساز دل جنگل شده بود
بوته ای داشت به پای تو رفاقت می کرد
آهوان در کف چنگال نگاهت بودند
گرگ چشمان تو احساس شجاعت می کرد
از کنار دل من رد شده بودی اما
دل دیوانه ی من باز سماجت می کرد
❤️❤️
۲.۱k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.