لبخند نزن بی ســر و سامان شدنم را
لبخند نزن بی ســر و سامان شدنم را
ابرم که خــدا خواسته باران شدنم را
آرامش من بی تو فقط مایه ی ترس است
بنشین و ببین لحظه ی طوفان شدنم را
از بعد تو سهم من از این فاصله قحطی ست
تعبیــــــر مکـن خــــــواب بیابان شدنم را
یک ارگ قدیمی شده ام در وسط شهر
اما تــو مکش نقشه ی ویران شدنم را
چون ماهی افتاده به قلاب شدم که
صیاد نفهمیده پشیمان شدنــــــم را
#محمد_شیخی
ابرم که خــدا خواسته باران شدنم را
آرامش من بی تو فقط مایه ی ترس است
بنشین و ببین لحظه ی طوفان شدنم را
از بعد تو سهم من از این فاصله قحطی ست
تعبیــــــر مکـن خــــــواب بیابان شدنم را
یک ارگ قدیمی شده ام در وسط شهر
اما تــو مکش نقشه ی ویران شدنم را
چون ماهی افتاده به قلاب شدم که
صیاد نفهمیده پشیمان شدنــــــم را
#محمد_شیخی
۸۰۰
۱۹ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.