خسته امو سایه ی هیچ درختیهمقد حجم خستگی ام نیست!خسته امو تو هرگز نخواهی فهمیددرختی که همیشه سایه اش رابرای دلخستگی های تو مهیا می کردچگونه از دردهای نگفتهخود را به تبرزن معرفی کرده است!