فاضل نظری شعر
#فاضل_نظری #شعر
هـر چہ خواندم نامہ هایت را نیفتاد اتفاق
می روم تا هیزمـۍ دیگـر بریزم در اجـاق
بی سبب دست تمنـا تا درختـان مـۍ برۍ
سیب ها دیـگر بہ افتادن ندارند اشتیاق
رفتنت چـون بـودنت تکرار رنج زندگۍ ست
مثل جـاۍ خـالۍ ساعـت بہ دیوار اتاق
از دورویۍ تلخ تر در کـام اهـل عشق نیست
تا دلـت با من دورنـگۍ کرد شیرین شد فراق
کافرم در دیده ی زاهـد، ولۍ در دین عشق
آفرین برکفر باید گفت و نفرین بر نفاق
#هنر #عکس_نوشته #خلاقیت
هـر چہ خواندم نامہ هایت را نیفتاد اتفاق
می روم تا هیزمـۍ دیگـر بریزم در اجـاق
بی سبب دست تمنـا تا درختـان مـۍ برۍ
سیب ها دیـگر بہ افتادن ندارند اشتیاق
رفتنت چـون بـودنت تکرار رنج زندگۍ ست
مثل جـاۍ خـالۍ ساعـت بہ دیوار اتاق
از دورویۍ تلخ تر در کـام اهـل عشق نیست
تا دلـت با من دورنـگۍ کرد شیرین شد فراق
کافرم در دیده ی زاهـد، ولۍ در دین عشق
آفرین برکفر باید گفت و نفرین بر نفاق
#هنر #عکس_نوشته #خلاقیت
۲۱.۷k
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.