.تولد آقا رسول بود و همه سر مزارش دور هم جمع شده بودیم...
.تولد آقا رسول بود و همه سر مزارش دور هم جمع شده بودیم...
یک دفعه خود آقا رسول اومد و کیک ها رو به همه تعارف کرد...
انقدرررر زیبا شده بود که محو و خیره شده بودم...
بعد از یک مدت گفت کار دارم و رفت...
ما هم رفتیم چیذر ، امامزاده علی اکبر (ع)...
یهو چشمم خورد به آقا رسول!
دیدم کنار مزار محمدرضا سجاده پهن کرده و داره نماز میخونه...
بر اساس خواب یکی از ارادتمندان #شهید_رسول_خلیلی
#شهید_محمدرضا_دهقان
یک دفعه خود آقا رسول اومد و کیک ها رو به همه تعارف کرد...
انقدرررر زیبا شده بود که محو و خیره شده بودم...
بعد از یک مدت گفت کار دارم و رفت...
ما هم رفتیم چیذر ، امامزاده علی اکبر (ع)...
یهو چشمم خورد به آقا رسول!
دیدم کنار مزار محمدرضا سجاده پهن کرده و داره نماز میخونه...
بر اساس خواب یکی از ارادتمندان #شهید_رسول_خلیلی
#شهید_محمدرضا_دهقان
۸۴۹
۰۳ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.