روشن است که خستهام

روشن است که خسته‌ام
زیرا آدمیان در جایی باید خسته شوند
از چه خسته‌ام، نمی‌دانم
دانستنش به هیچ رو به کارم نیاید
زیرا خستگی همان است که هست
سوزش زخم همان است که هست
و آن را با سببش کاری نیست 
آری خسته‌ام
و به نرمی لبخند می‌زنم
بر خستگی که فقط همین است
در تن آرزویی برای خواب
در روح تمنایی برای نیندیشیدن

#فرناندو_پسووا
دیدگاه ها (۴)

یرب الـــمالگه بروحی غیر عیون حزنی مذبله وعلـــتی!اشهگک و ا...

حاولت ان اغرق احزانی لکن الاوغاد تعلموا السباحه ...

شبیه چشمه ولی بیت بیت می جوشم؛که مدتی ست روان نیست روح مغشوش...

اللــیل بـلا ونـیـس یغــث...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط