بهش بگه چه اهنگ هایی رو کاور کنه و بهش داد و یونا رفت تمر
بهش بگه چه اهنگ هایی رو کاور کنه و بهش داد و یونا رفت تمرین کرد تا شب و بعد تموم شد و رفت خوابید و روز چهارم که رسید یونا مثل همیشه رفت تمرین کنه که برای مسابقه آماده بشه
بعد خیلی سخت تمرین کرد و رفت تو اتاقش با خودش تکرار میکرد که فردا چیکار کنه چجوری به نظر بیاد خلاصه خیلی استرس داشت ناگهان ریوجین وارد اتاق شد اومد پیش یونا به یونا
& استرس داری؟
_آره یکمی
& اصلا استرس نداشته باش
فقط لازمه تسلط داشته باشی به خودت و اعتماد به نفس و بدون استرس اجرا کن
تو موفق میشی حتما میتونی تو گروه مون بیای فقط ما منتظر یکی هستیم که یکی بیاد تو گروه مون تا تا گروه تشکیل بشه کامل و بعد چند ماه دبیو میکنیم
ما تو رو میخواییم تو گروه تو عالی هستی
بعدکلی حرف اینا ریوجین گفت فایتینگ( موفق باشی) و خداحافظی کرد و رفت یونا خودش آماده کرد برای فردا و بلاخره روز پنجم رسید و یونا رفت با بقیه کارآموز هایی که قراره انتخاب بشن توسط داور ها و بعد از ۲ ساعت رسیدن به برنامه اجرا یونا و بقیه رفت پشت صحنه آماده شدن و میکاپ کردن و بعد رفتن تو برنامه تو صندلی ها نشستن و بعد وقتی مجری اومد و بلند شدن سلام کرد و کلی احوال پرسی اینا
بعد یونا نفر پنجم بود فقط ۱۰ نفر بودن که کارآموز بودن
بعد نوبت یونا رسید و اجرا کرد بدون هیچ مشکلی و بعد تموم شد داور ها گفتن خیلی شگفت انگیزی خیلی استعداد داری باریکلا
و یونا مقام اول آورد
بعد یونا خوشحال شد که میتونست تو گروه ایتزی دبیو کنه
بعد موقع برگشت همه بهش تبریک گفتن و موقع برگشتن به خوابگاه یونا زنگ زد به مامانش و یوری و این خبر داد و بعد وقتی رسید خوابگاه لینو اومد به یونا تبریک گفت و یونا گفت ممنون با کمکشما تونستم
بعد یونا رفت استراحت کنه بعد ۲ ساعت یه پیامی دریافت کرد از کمپانی وای جی که بهشبهش درخواست داد که بیاد کمپانی وای جی یونا بعد از چند دقیقه فکر کردن بهش جواب رد داد اون بعد جی وای پی اومد به یونا گفت امروز به مناسبت قبول شدنت بهت مرخصی میدم و یونا گفت ممنون و یونا رفت بیرون بره خونه مادرش و یوری بعد شب لینو بهش پیام داد
- نمیخوای برگردی ؟
_الان میخوام برگردم
یونا با اونا خداحافظی کرد و رفت و موقع برگشت داشت با لینو حرف میزد و یه دفعه حس کرد یکی داره اونو تعقیب میکنه و یونا ترسیده بود برای این که مطمئن بشه اون داره تعقیبش میکنه راهشو عوض کرد تا بفهمه بعد مطمئن شد که اون داره تعقیب میکنه برای همین به لینو گفت که یکی داره تعقیبم میکنه بعد یجوری راه رفت تا پسره مشکوک نشه که یونا متوجهش شده و رفت ایستگاه اتوبوس و به لینو گفت خیلی مترسم و بعد یونا گفت اگه اتفاقی
....بخدا جا نیست😂🤝
بعد خیلی سخت تمرین کرد و رفت تو اتاقش با خودش تکرار میکرد که فردا چیکار کنه چجوری به نظر بیاد خلاصه خیلی استرس داشت ناگهان ریوجین وارد اتاق شد اومد پیش یونا به یونا
& استرس داری؟
_آره یکمی
& اصلا استرس نداشته باش
فقط لازمه تسلط داشته باشی به خودت و اعتماد به نفس و بدون استرس اجرا کن
تو موفق میشی حتما میتونی تو گروه مون بیای فقط ما منتظر یکی هستیم که یکی بیاد تو گروه مون تا تا گروه تشکیل بشه کامل و بعد چند ماه دبیو میکنیم
ما تو رو میخواییم تو گروه تو عالی هستی
بعدکلی حرف اینا ریوجین گفت فایتینگ( موفق باشی) و خداحافظی کرد و رفت یونا خودش آماده کرد برای فردا و بلاخره روز پنجم رسید و یونا رفت با بقیه کارآموز هایی که قراره انتخاب بشن توسط داور ها و بعد از ۲ ساعت رسیدن به برنامه اجرا یونا و بقیه رفت پشت صحنه آماده شدن و میکاپ کردن و بعد رفتن تو برنامه تو صندلی ها نشستن و بعد وقتی مجری اومد و بلند شدن سلام کرد و کلی احوال پرسی اینا
بعد یونا نفر پنجم بود فقط ۱۰ نفر بودن که کارآموز بودن
بعد نوبت یونا رسید و اجرا کرد بدون هیچ مشکلی و بعد تموم شد داور ها گفتن خیلی شگفت انگیزی خیلی استعداد داری باریکلا
و یونا مقام اول آورد
بعد یونا خوشحال شد که میتونست تو گروه ایتزی دبیو کنه
بعد موقع برگشت همه بهش تبریک گفتن و موقع برگشتن به خوابگاه یونا زنگ زد به مامانش و یوری و این خبر داد و بعد وقتی رسید خوابگاه لینو اومد به یونا تبریک گفت و یونا گفت ممنون با کمکشما تونستم
بعد یونا رفت استراحت کنه بعد ۲ ساعت یه پیامی دریافت کرد از کمپانی وای جی که بهشبهش درخواست داد که بیاد کمپانی وای جی یونا بعد از چند دقیقه فکر کردن بهش جواب رد داد اون بعد جی وای پی اومد به یونا گفت امروز به مناسبت قبول شدنت بهت مرخصی میدم و یونا گفت ممنون و یونا رفت بیرون بره خونه مادرش و یوری بعد شب لینو بهش پیام داد
- نمیخوای برگردی ؟
_الان میخوام برگردم
یونا با اونا خداحافظی کرد و رفت و موقع برگشت داشت با لینو حرف میزد و یه دفعه حس کرد یکی داره اونو تعقیب میکنه و یونا ترسیده بود برای این که مطمئن بشه اون داره تعقیبش میکنه راهشو عوض کرد تا بفهمه بعد مطمئن شد که اون داره تعقیب میکنه برای همین به لینو گفت که یکی داره تعقیبم میکنه بعد یجوری راه رفت تا پسره مشکوک نشه که یونا متوجهش شده و رفت ایستگاه اتوبوس و به لینو گفت خیلی مترسم و بعد یونا گفت اگه اتفاقی
....بخدا جا نیست😂🤝
۱.۳k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.