بگذار بگویم به خدایی که ندارم

بگذار بگویم به خدایی که ندارم
عاشق شده ام ؛ ترس و ابایی که ندارم

مقصود تماشاست درِ خانه خود را
قدری بِگُشا ؛ قصد گدایی که ندارم

یک روز هواخواه دلم بودی و هستم
دلخوش به هواخواهِ هوایی که ندارم

من یوسف بی نام و نشان بودم و هستی
نزدیک تر از تن به قبایی که ندارم

از دار جنون راندن دیوانه غلط نیست ؟
من میروم از چشم تو ، جایی که ندارم

مانند همین مردم بدخواه تو را نیز
باید بِسِپارم به خدایی که ندارم
دیدگاه ها (۵)

برو ای عمرِ رفتـه لعنتـت باد تو هم آش دهان سوزی...

تا تک و تنها شدم ، دیدم به حکمِ زندگیتک که باشم تا ابد از شا...

دلم گرفته و کسی نگفت چرا...چشد..بگو ؟ هووووووف خدایاااا😭😔

ای کاش ته خنده هام بُغضی نبودای کاش دلم اینقدر پر نبود😭ای کا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط