پیکرش را با دو شهید دیگر تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته

️پیکرش را با دو شهید دیگر، تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه.
نگهبان سردخانه می گفت:
یکی شان آمد به خوابم و گفت:
((جنازه ی من رو فعلاً تحویل خانواده ام ندید !)) از خواب بیدار شدم.
هر چه فکر می کردم کدام یک از این دو نفر بوده ، نفهمیدم ؛ گفتم ولش کن ،
خواب بوده دیگه و فردا قرار بود جنازه ها رو تحویل بدیم
که شب دوباره خواب شهید رو دیدم.
دوباره همون جمله رو بهم گفت .این بار فوراً اسمش رو پرسیدم.
گفت: امیر ناصر سلیمانی.
از خواب پریدم ، رفتم سراغ جنازه ها.
روی سینه ی یکی شان نوشته بود
((شهید امیر ناصر سلیمانی)).
بعد ها متوجه شدم توی اون تاریخ،
خانواده اش در تدارک مراسم ازدوج پسرشان بوده اند ؛
شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخورد.

(فرمانده ، فرمان قهقهه، ص ٣۶)
دیدگاه ها (۵)

السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَی الْأَر...

ضربه خوردیم وشکستیم و نگفتیم چرا؟!ما دهان از گله بستیم و نگف...

#شب_سوم طفل ویرانه شدن زار شدن هم دارد #محرم #کربلا #شام #صد...

حضرت رقیه (س)❣ دستی بکش به زبری رویم که حق دهینا مردهای شام ...

عشق چیز خوبیه پارت ۴ صبح از خواب بلند شدم یکی که بهش میومد س...

پارت ۵۳ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط