پارت ۲۴ bad love
پارت ۲۴ bad love
#بعد از اینکه اومدم باهم عروسی میگیریم
باشه؟نارحت نباش خب؟
ا.ت اشک هاشو پاک کرد و بغضشو قورت داد
+باشه(لبخند)
#عشق خودمی
جیمین پیشونیه ا.ت رو بوسید و پیشونیشو به پیشونیه ا.ت چسبوند
#بیا بریم پیش بچه ها
+بریم
ا.ت و جیمین رفتن حال پیشه اعضا
هوپی:راضی شدی ا.ت
+اوهوم
جین:خوبه
نامی:بچه ها فردا ساعت ۹ صبح میریم جنگل و باید تا ساعت ۷ از جنگل دراومده باشیم چون بعد از ۷ هوا تاریک میشه
کوک:اوکیه....پس الان همه برن خونشون تا فردا حاضر باشن
#اینو بگم که فردا ساعت ۸ همه خونه ی منن و نکته جین خان شما فردا صبحونه درست میکنی
جین:مگه نوکر عمتم
+جین اوپااااا میشه تو فردا درست کنی🥺
جین:هعیییی باشه اما مواد غذایی واسه شماست
+هورااااا
اعضا رفتن و ا.ت و جیمین هم رفتن خوابیدن
فردا صبح
ویو ا.ت
از خواب بیدار شدم دیدم ۱۰ دقیقه مونده به ۸
پاشدم رفتم دستشویی کارای لازم رو کردم اومدم بیرون دیدم ۵ دقیقه مونده
+جیمین پاشوووو
#چیشده (خمیازه)
+پنج دقیقه مونده به ۸ باشو
جیمین هم پاشد رفت دستشویی اومد
که زنگ در خورد ا.ت رفت درو باز و با اعضا روبه رو شد
+بیاین تو خوش اومدین
#سلام بچه ها خوش اومدین
نامی:مرسی داداش
+خب حین اوپا میشه بری صبحونه درست کنی
جین :باشه...مواد غذایی اشپز خونست؟
+اره تو اشپز خونست
(اعضا تو حال نشستن دارن حرف میزنن و ا.ت هم تا اونموقعی که صبحونه حاضر میشه داره لباس جیمینو و اماده میکنه )
جین:صبحونه حاضره بیاید بخورید گشنه ها
+هوراا...من اومدم
ا.ت با ذوق تشست و اعضا هم نشستن و همه شروع کردن به خوردن بعد از تموم شدن صبحونه جیمین رفت بالا تا لباسش رو بپوشه،بعد اینکه پوشید اومذ پایین
شوگا:اگه همه حاضرن بریم
#ا.ت (ناراحت)
+خدافظ (بغض و یه اشک از چشماش میوفته)
#مگه نگفتم ناراحت نباش همین امشب میام نگران نباش
+باشه (اشکشو پاک کرد)
#خدافظ عشقم
+خدافظ جیم....
که یهو زنگ در خورد
لایک کامنت فراموش نشه💌
به خدا قسم لایک کامنت دستتون رو نمیشکنه به قرآن قسم میخورم
#بعد از اینکه اومدم باهم عروسی میگیریم
باشه؟نارحت نباش خب؟
ا.ت اشک هاشو پاک کرد و بغضشو قورت داد
+باشه(لبخند)
#عشق خودمی
جیمین پیشونیه ا.ت رو بوسید و پیشونیشو به پیشونیه ا.ت چسبوند
#بیا بریم پیش بچه ها
+بریم
ا.ت و جیمین رفتن حال پیشه اعضا
هوپی:راضی شدی ا.ت
+اوهوم
جین:خوبه
نامی:بچه ها فردا ساعت ۹ صبح میریم جنگل و باید تا ساعت ۷ از جنگل دراومده باشیم چون بعد از ۷ هوا تاریک میشه
کوک:اوکیه....پس الان همه برن خونشون تا فردا حاضر باشن
#اینو بگم که فردا ساعت ۸ همه خونه ی منن و نکته جین خان شما فردا صبحونه درست میکنی
جین:مگه نوکر عمتم
+جین اوپااااا میشه تو فردا درست کنی🥺
جین:هعیییی باشه اما مواد غذایی واسه شماست
+هورااااا
اعضا رفتن و ا.ت و جیمین هم رفتن خوابیدن
فردا صبح
ویو ا.ت
از خواب بیدار شدم دیدم ۱۰ دقیقه مونده به ۸
پاشدم رفتم دستشویی کارای لازم رو کردم اومدم بیرون دیدم ۵ دقیقه مونده
+جیمین پاشوووو
#چیشده (خمیازه)
+پنج دقیقه مونده به ۸ باشو
جیمین هم پاشد رفت دستشویی اومد
که زنگ در خورد ا.ت رفت درو باز و با اعضا روبه رو شد
+بیاین تو خوش اومدین
#سلام بچه ها خوش اومدین
نامی:مرسی داداش
+خب حین اوپا میشه بری صبحونه درست کنی
جین :باشه...مواد غذایی اشپز خونست؟
+اره تو اشپز خونست
(اعضا تو حال نشستن دارن حرف میزنن و ا.ت هم تا اونموقعی که صبحونه حاضر میشه داره لباس جیمینو و اماده میکنه )
جین:صبحونه حاضره بیاید بخورید گشنه ها
+هوراا...من اومدم
ا.ت با ذوق تشست و اعضا هم نشستن و همه شروع کردن به خوردن بعد از تموم شدن صبحونه جیمین رفت بالا تا لباسش رو بپوشه،بعد اینکه پوشید اومذ پایین
شوگا:اگه همه حاضرن بریم
#ا.ت (ناراحت)
+خدافظ (بغض و یه اشک از چشماش میوفته)
#مگه نگفتم ناراحت نباش همین امشب میام نگران نباش
+باشه (اشکشو پاک کرد)
#خدافظ عشقم
+خدافظ جیم....
که یهو زنگ در خورد
لایک کامنت فراموش نشه💌
به خدا قسم لایک کامنت دستتون رو نمیشکنه به قرآن قسم میخورم
۱.۰k
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.