وقتی بچه رو دعوا میکنه و....
وقتی با بچه دعوا میکنه/چان
P2
+اگه..اگه دزدیده باشنش چی؟
دو ساعت بود که فقط داشتی میدویدی..به دیواری تکیه دادی و قفسه ی سینه ت رو با دست چسبیدی..بدجور نفس نفس میزدی و اشک توی چشمات جمع شده بود..شروع کردی به گریه کردن.. دیگه نمیدونستی حتی باید کجا رو بگردی!
همون لحظه بود که با شنیدن صدای آشنایی که اسمت رو صدا میزد سرت رو بالا آوردی و با دیدن چهره ش خودت رو انداختی توی بغلش..
+هیون!
+هیون تو هم ندیدیش؟هیچ جا نیست!؟پیداش نکردی!؟هیون بچم کجاست!؟
#ا/ت آروم باش..پیداش می کنیم..
#ا/ت حالت بد میشه ها!
#ا/ت یه دقیقه به من گوش کن..
#اوهوی..
همینکه خواستی جواب هیونجین رو بدی با شنیدن صدای گریه ی بچگانه ای گوشات تیز شدن..
+هیش..هیون شنیدی!؟..
#چیو..وایسا ببینم سه جینه!؟..
خودت رو از بغل هیونجین بیرون آوردی و دو نفری به سمت منشا صدا دویدین..
#سه جین دایی کجایی!؟..
+سه جین عشقم.. مامان اینجاست.. تویی؟..
#سه جین!!!
وارد کوچه شدین..کوچه ی شلوغی بود پر از مغازه و آدم..درست جلوی اولین مغازه که مغازه آب نبات فروشی بود بچه ی کوچیکی درست هم قد و اندازه ی سه جین،همونقدر کوچولو با موهای بلند صاف کز کرده بود..یک بند گریه میکرد و صورتش قرمز شده بود...زن جوونی که به نظر میومد همسن هیونجین باشه جلوش زانو زده بود و باهاش صحبت میکرد...
+سه جین!!!
'ما..ماماننن!
دختر کوچولوت شروع کرد به دویدن سمتت و خودش انداخت تو بغل تو که روی زمین زانو زده بودی و دستات رو برای بغل کردنش باز کرده بودی..
گریه ی سه جین شدید تر شد و دستای کوچولوش رو دور گردنت حلقه کرد..
'مامان..خیلی ترسیدم..
'مامان..مامان خیلی..خیلی ترسیدم..
'ببخشید..
+فرشته ی مامان..کجا بودی!؟..بابا کلی نگرانت شده بود..منم همینطور..داییت کلی دنبالت گشت..
سه جین چیزی نگفت و همچنان روی شونه ت گریه کرد..دستت رو نوازش وار روی سرش کشیدی و بوسه ای روی سرش زدی..
زن جوونی که کنار سه جین بود جلو اومد..
@خانم این توت فرنگی کوچولو دخترتونه!؟..
+بله..ممنونم که حواستون بهش بود..
@خواهش میکنم..از موقعی که دیدم یک سره اسم همسرتونو می‌آورد..
+باباش طفلکی از صبح دنبالش میگرده..ما دیگه باید بریم..
@خداحافظ..
هیونجین جلو اومد و سه جین رو از بغلت گرفت..
#سه جینم..دیگه از این کارا نکنیا..
'خوابم میاد دایی..
هیونجین لپ بچه رو بوسید و موهاش رو بهم ریخت..
#بخواب.. دیگه الان میرسیم خونه..
P2
+اگه..اگه دزدیده باشنش چی؟
دو ساعت بود که فقط داشتی میدویدی..به دیواری تکیه دادی و قفسه ی سینه ت رو با دست چسبیدی..بدجور نفس نفس میزدی و اشک توی چشمات جمع شده بود..شروع کردی به گریه کردن.. دیگه نمیدونستی حتی باید کجا رو بگردی!
همون لحظه بود که با شنیدن صدای آشنایی که اسمت رو صدا میزد سرت رو بالا آوردی و با دیدن چهره ش خودت رو انداختی توی بغلش..
+هیون!
+هیون تو هم ندیدیش؟هیچ جا نیست!؟پیداش نکردی!؟هیون بچم کجاست!؟
#ا/ت آروم باش..پیداش می کنیم..
#ا/ت حالت بد میشه ها!
#ا/ت یه دقیقه به من گوش کن..
#اوهوی..
همینکه خواستی جواب هیونجین رو بدی با شنیدن صدای گریه ی بچگانه ای گوشات تیز شدن..
+هیش..هیون شنیدی!؟..
#چیو..وایسا ببینم سه جینه!؟..
خودت رو از بغل هیونجین بیرون آوردی و دو نفری به سمت منشا صدا دویدین..
#سه جین دایی کجایی!؟..
+سه جین عشقم.. مامان اینجاست.. تویی؟..
#سه جین!!!
وارد کوچه شدین..کوچه ی شلوغی بود پر از مغازه و آدم..درست جلوی اولین مغازه که مغازه آب نبات فروشی بود بچه ی کوچیکی درست هم قد و اندازه ی سه جین،همونقدر کوچولو با موهای بلند صاف کز کرده بود..یک بند گریه میکرد و صورتش قرمز شده بود...زن جوونی که به نظر میومد همسن هیونجین باشه جلوش زانو زده بود و باهاش صحبت میکرد...
+سه جین!!!
'ما..ماماننن!
دختر کوچولوت شروع کرد به دویدن سمتت و خودش انداخت تو بغل تو که روی زمین زانو زده بودی و دستات رو برای بغل کردنش باز کرده بودی..
گریه ی سه جین شدید تر شد و دستای کوچولوش رو دور گردنت حلقه کرد..
'مامان..خیلی ترسیدم..
'مامان..مامان خیلی..خیلی ترسیدم..
'ببخشید..
+فرشته ی مامان..کجا بودی!؟..بابا کلی نگرانت شده بود..منم همینطور..داییت کلی دنبالت گشت..
سه جین چیزی نگفت و همچنان روی شونه ت گریه کرد..دستت رو نوازش وار روی سرش کشیدی و بوسه ای روی سرش زدی..
زن جوونی که کنار سه جین بود جلو اومد..
@خانم این توت فرنگی کوچولو دخترتونه!؟..
+بله..ممنونم که حواستون بهش بود..
@خواهش میکنم..از موقعی که دیدم یک سره اسم همسرتونو می‌آورد..
+باباش طفلکی از صبح دنبالش میگرده..ما دیگه باید بریم..
@خداحافظ..
هیونجین جلو اومد و سه جین رو از بغلت گرفت..
#سه جینم..دیگه از این کارا نکنیا..
'خوابم میاد دایی..
هیونجین لپ بچه رو بوسید و موهاش رو بهم ریخت..
#بخواب.. دیگه الان میرسیم خونه..
۱.۱k
۲۲ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.