💠 اعتراف عمرو عاص و معاویه به حقانیت امیر المومنین علیه
💠 اعتراف عمرو عاص و معاویه به حقانیت امیر المومنین علیه السلام و لجاجتشان برای حب دنیا و کشف عورت عمرو عاص از ترس رویارویی با امیر المومنین علیه السلام (به اعتراف اهل سنت عمری)
🔹 مسعودی مورخ نامی اهل سنت عمری مینویسد:
✍ چون خبر [کشته شدن دو تن از شجاعان لشکر شام] به معاویه رسید گفت: «لعنت بر لجاجت که مایه زحمت است. هر وقت لجاجت کردم بیچاره شدم.» عمرو بن عاص گفت: «بیچاره آن دو لخمی بودند و مغرور کسی است که تو فریبش بدهی، بیچاره تو نیستی.» معاویه گفت: «ساکت باش که این کار به تو مربوط نیست.» عمرو بن عاص گفت: «اگر به من مربوط نیست خدا دو لخمی را بیامرزد و گمان ندارم بیامرزد.» معاویه گفت: «اینکه بیشتر مایه زحمت و خسارت تو است.» عمرو بن عاص گفت: «این را میدانم و اگر برای حکومت مصر نبود، از این وضع نجات مییافتم، زیرا میدانم که علی بن ابی طالب بر حق است و تو بر ضدحقی.» معاویه گفت: «به خدا علاقه به حکومت مصر تو را کور کرده، اگر مصر نبود بصیرت داشتی.» آنگاه معاویه خنده بلندی کرد. عمرو گفت: «ای امیر مومنان، همیشه خندان باشی برای چه میخندی؟» گفت: «از حضور ذهن تو، آن روز که با علی روبرو شدی میخندم که عورت خود را نمودار کردی به خدا ای عمرو، به مقابله خطر رفتی و مرگی را معاینه دیدی و اگر خواسته بود تو را کشته بود، ولی پسر ابو طالب از روی بزرگواری از کشتن تو چشم پوشید.» عمرو گفت: « به خدا من آن روز پهلوی تو بودم که علی تو را به هماوردی طلبید و چشمانت خیره شد و چنان شدی که از گفتن آن شرم دارم (گویا خودش را از ترس رویارویی با امیر المومنین علیه السلام خیس کرده بود)، بنا بر این به خودت بخند یا از این گفتگو در گذر.
📚 مروج الذهب، تألیف مسعودی، ترجمه ابو القاسم پاینده، جلد ۲، صفحه ۲۴
📃 اسکن کتاب:
🌐 http://bit.ly/2Mc7Pmp
📃 پوستر:
🌐 http://bit.ly/2OljlcC
#مطاعن_معاویه
🔹 مسعودی مورخ نامی اهل سنت عمری مینویسد:
✍ چون خبر [کشته شدن دو تن از شجاعان لشکر شام] به معاویه رسید گفت: «لعنت بر لجاجت که مایه زحمت است. هر وقت لجاجت کردم بیچاره شدم.» عمرو بن عاص گفت: «بیچاره آن دو لخمی بودند و مغرور کسی است که تو فریبش بدهی، بیچاره تو نیستی.» معاویه گفت: «ساکت باش که این کار به تو مربوط نیست.» عمرو بن عاص گفت: «اگر به من مربوط نیست خدا دو لخمی را بیامرزد و گمان ندارم بیامرزد.» معاویه گفت: «اینکه بیشتر مایه زحمت و خسارت تو است.» عمرو بن عاص گفت: «این را میدانم و اگر برای حکومت مصر نبود، از این وضع نجات مییافتم، زیرا میدانم که علی بن ابی طالب بر حق است و تو بر ضدحقی.» معاویه گفت: «به خدا علاقه به حکومت مصر تو را کور کرده، اگر مصر نبود بصیرت داشتی.» آنگاه معاویه خنده بلندی کرد. عمرو گفت: «ای امیر مومنان، همیشه خندان باشی برای چه میخندی؟» گفت: «از حضور ذهن تو، آن روز که با علی روبرو شدی میخندم که عورت خود را نمودار کردی به خدا ای عمرو، به مقابله خطر رفتی و مرگی را معاینه دیدی و اگر خواسته بود تو را کشته بود، ولی پسر ابو طالب از روی بزرگواری از کشتن تو چشم پوشید.» عمرو گفت: « به خدا من آن روز پهلوی تو بودم که علی تو را به هماوردی طلبید و چشمانت خیره شد و چنان شدی که از گفتن آن شرم دارم (گویا خودش را از ترس رویارویی با امیر المومنین علیه السلام خیس کرده بود)، بنا بر این به خودت بخند یا از این گفتگو در گذر.
📚 مروج الذهب، تألیف مسعودی، ترجمه ابو القاسم پاینده، جلد ۲، صفحه ۲۴
📃 اسکن کتاب:
🌐 http://bit.ly/2Mc7Pmp
📃 پوستر:
🌐 http://bit.ly/2OljlcC
#مطاعن_معاویه
۵.۱k
۲۷ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.