خیلی وقت بود از کمیل نزاشته بودم

خیلی وقت بود از کمیل نزاشته بودم




حقش شهادت بود. خیلی پاک بود و صاف و بی ریا به نقل از خواهر شهید وقتی برادرم شهید شد مدتی هر روز کارم شده بود صب تا شب میرفتم سر قبر خونه ما هم تا مزار شهید راه دوری نبود که کم کم اهالی و خانواده گفتن که شگون نداره وخود شهید ناراحت مییشه می فرمان نذاشتن دیگه برم من من مدام تو خونه گریه میکردم و زاری که برادرم به خوابم آمد و گفت من خوشحالتر هم می شوم بیایی کنارم. خاطره ای کوتاه از شهید

این خاطره رو خودم از خواهرش شنیدم
دیدگاه ها (۳۷)

..شهید سید عبدالحسین موسوی نژادمسول اطلاعات لشکر عملیاتی قم....

سلام❉❉❉❉هفته ی وحدت بر مسلمین جهان مبارک باد (یا ایها المسلم...

سلام صبح همه دوستان بخیر السلام علیک یا مهدی صاحب الزمان علی...

دلم گرفته خدا را تو دلگشایی کن من آمدم به امیدت تو هم خدایی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط