به قولِ حُـسین پنآهی
به قولِ حُـسین پنآهی
میدآنی،یه وَقت هآیی بآید رویِ یکـ تکه کآغذ بنویسی تَـعطیل است...
و بچسبآنی پُشتِ شیشهٔ افکآرت...
بآید به خودت استرآحت بدهـی
درآز بکشی،دست هآیت رآ زیرِ سرت بگذآری به آسمآن خیره شوی و بیخیآل سوت بزنی...
در دلـت بِخـ:)ـندی به تمآمِ افکآری کِـ پشتِ شیشهٔ ذِهنت صـف کشیده اند...
آن وَقت بآ خودت میگویی:بُگذآر مُنتظر بمآنند...
میدآنی،یه وَقت هآیی بآید رویِ یکـ تکه کآغذ بنویسی تَـعطیل است...
و بچسبآنی پُشتِ شیشهٔ افکآرت...
بآید به خودت استرآحت بدهـی
درآز بکشی،دست هآیت رآ زیرِ سرت بگذآری به آسمآن خیره شوی و بیخیآل سوت بزنی...
در دلـت بِخـ:)ـندی به تمآمِ افکآری کِـ پشتِ شیشهٔ ذِهنت صـف کشیده اند...
آن وَقت بآ خودت میگویی:بُگذآر مُنتظر بمآنند...
۲۳۱
۲۴ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.