مدرسه که میرفتم همیشه با مفاهیم أضداد مشکل داشتم. معلممان
مدرسه که میرفتم همیشه با مفاهیم أضداد مشکل داشتم. معلممان گفته بود برای اینکه مخالف کلمه ای را پیدا کنید ببینید نبود آن مساوی بودن چه چیزی ست.
همین تعریف گنگ همیشه من را سر امتحان فارسی به زحمت می انداخت.
آخر مثلا نبود روز که لزوما شب نیست.
شاید منظورش غروب باشد.
شاید گرگ و میش سحر.
یا غیاب سفید که حتما سیاه نیست.
شاید زرد باشد یا آبی.
یا بی رنگ اصلا.
حتی همین حالا.
وقتی یک نفر می پرسد"خوبی؟"
می مانم چه جوابش را بدهم.
بد نیستم.
هیچ چیز بدی اتفاق نیفتاده.
اما آیا این مجوز لازم را به آدم میدهد که ادعا کند حالش خوب است؟
این تن بی حوصله و فکر خالی و روزهایی که نوید هیچ چیز نمیدهند یعنی خوب؟
فرنگی ها میگویند بی خبری،
خوش خبری...
و من دلم رضا نمیدهد که به این جمله تن دهم.
همین تعریف گنگ همیشه من را سر امتحان فارسی به زحمت می انداخت.
آخر مثلا نبود روز که لزوما شب نیست.
شاید منظورش غروب باشد.
شاید گرگ و میش سحر.
یا غیاب سفید که حتما سیاه نیست.
شاید زرد باشد یا آبی.
یا بی رنگ اصلا.
حتی همین حالا.
وقتی یک نفر می پرسد"خوبی؟"
می مانم چه جوابش را بدهم.
بد نیستم.
هیچ چیز بدی اتفاق نیفتاده.
اما آیا این مجوز لازم را به آدم میدهد که ادعا کند حالش خوب است؟
این تن بی حوصله و فکر خالی و روزهایی که نوید هیچ چیز نمیدهند یعنی خوب؟
فرنگی ها میگویند بی خبری،
خوش خبری...
و من دلم رضا نمیدهد که به این جمله تن دهم.
۹۲۷
۱۲ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.