دفتری بود که گاهی من و تو می نوشتیم در آن از غم و ...

دفتری بود که گاهی من و تو می نوشتیم در آن. از غم و شادی و رویاهامان، از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم. من نوشتم از تو که اگر با تو قرارم باشد، تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد. که اگر دل به دلم بسپاری و اگر همسفر من گردی، من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال. تا بدان جا که تو باشی و من و عشق و خدا.
تو نوشتی از من. من که تنها بودم، با تو شاعر گشتم، با تو گریه کردم با تو خندیدم و رفتم تا عشق. نازنینم ای یار من نوشتم هر بار با تو خوشبخت ترین انسانم ولی افسوس مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است نه من. 

آرین صادقی
دیدگاه ها (۱)

موجود بی آزاری هستم . . .کار میکنمقصه میخوانمشعر مینویسمو گا...

دلمان تنگ می شود گاهی برای بودن های خیالی آدم های عروسکی.دلم...

نگاهت حزن انگیز تر است از کور سوی فانوس دریایی که شاهد یکی ش...

ما ،من و تودر چلچله یبارانِ بهارهمراهِشکوفه های گیلاسگل داده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط