✨💚✨💚✨💚✨💚✨💚
✨💚✨💚✨💚✨💚✨💚
یک کوزهی بی آب، از دریا چه میداند
یک مشتْ خاک از غربت صحرا چه میداند ✨
یک سائل بیچاره از آقا چه میداند
از چارده خورشید، عقل ما چه میداند ✨
ما دور از «قدریم»، «اِنّا» را نمیفهمیم
الحق که پایینیم و بالا را نمیفهمیم ✨
هرکس که در این خانه قنبر شد، پشیمان نیست
کارگر اولاد حیدر شد، پشیمان نیست
از خاک بودن عاقبت زر شد، پشیمان نیست
جاروکش صحنی مطهر شد، پشیمان نیست
اینروزها باید رضا آباد ساکن بود
یعنی میان صحن گوهرشاد ساکن بود
گفتم جواد از بند بند شعر، رحمت ریخت
از چشمهای سائلم، اشک خجالت ریخت
گفتم جواد و بر دعاهایم اجابت ریخت
آقا به این سفره نگاهی کرد و برکت ریخت
گفتم جواد و باز هم لکنت شکستم داد
بیمعرفتبودن دوباره کار دستم داد
ای حسرت سجادهها یا ربّنای تو!
رفتهست تا به عرش اعلی ربّنای تو
بوی علی دارد سحرها ربّنای تو
توحید میگیریم ما با ربّنای تو
آقا بیا و نذر جدت با گدا تا کن
یک کاظمیه در دل هرشیعه بر پا کن
یک «اِتَّقِ الله» از تو؛ ایمان داشتن با من
ابر کرامت از تو؛ باران داشتن با من
شانه ز تو؛ زلف پریشان داشتن با من
چه کرده این عشقِ کریمان داشتن، با من!
که در خیالم کاظمینی میشوم هرروز
در کاظمین تو حسینی میشوم هرروز
* *
همراه ماه امشب ستاره میرسد از راه
و یک علی دارد دوباره میرسد از راه
بر گنبدی سوم مناره میرسد از راه
شیری به شکل شیرخواره میرسد از راه
این شاخهی طوبی، ثمر دارست از امشب
بیبی رباب ما پسر دارست از امشب
این طفل کوچک میشود حیدر، زمان جنگ
شمشیر خود میسازد از حنجر، زمان جنگ
اصغر شد اما میشود اکبر، زمان جنگ
مانند مردان میسپارد سر، زمان جنگ
گهواره را معراج خواهد کرد این آقا
دین را بهخود محتاج خواهد کرد این آقا
بر روی دستی خوشزبانی میکند روزی
با گریههایش خطبه خوانی میکند روزی
قدِّ سپاهی را کمانی میکند روزی
از سنگر دین پاسبانی میکند روزی
ششماهه است اما سوی پیکار خواهد رفت
تا حدِّ جان، پای دفاع از یار خواهد رفت
رازی ز مدفون بودنش بیرون نمیآید
کوری چشم دشمنش بیرون نمیآید
یک نخ هم از پیراهنش بیرون نمیآید
صد نیزه هم باشد، تنش بیرون نمیآید
دست امامش هست پس دستی برابر نیست
یعنی که نبش قبر ششماهه مُیسَّر نیست
#سیدپوریا_هاشمی
#یاباب_الحوائج+
#یاآقاعلی+اصغر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج+
#بگویاعلی
یک کوزهی بی آب، از دریا چه میداند
یک مشتْ خاک از غربت صحرا چه میداند ✨
یک سائل بیچاره از آقا چه میداند
از چارده خورشید، عقل ما چه میداند ✨
ما دور از «قدریم»، «اِنّا» را نمیفهمیم
الحق که پایینیم و بالا را نمیفهمیم ✨
هرکس که در این خانه قنبر شد، پشیمان نیست
کارگر اولاد حیدر شد، پشیمان نیست
از خاک بودن عاقبت زر شد، پشیمان نیست
جاروکش صحنی مطهر شد، پشیمان نیست
اینروزها باید رضا آباد ساکن بود
یعنی میان صحن گوهرشاد ساکن بود
گفتم جواد از بند بند شعر، رحمت ریخت
از چشمهای سائلم، اشک خجالت ریخت
گفتم جواد و بر دعاهایم اجابت ریخت
آقا به این سفره نگاهی کرد و برکت ریخت
گفتم جواد و باز هم لکنت شکستم داد
بیمعرفتبودن دوباره کار دستم داد
ای حسرت سجادهها یا ربّنای تو!
رفتهست تا به عرش اعلی ربّنای تو
بوی علی دارد سحرها ربّنای تو
توحید میگیریم ما با ربّنای تو
آقا بیا و نذر جدت با گدا تا کن
یک کاظمیه در دل هرشیعه بر پا کن
یک «اِتَّقِ الله» از تو؛ ایمان داشتن با من
ابر کرامت از تو؛ باران داشتن با من
شانه ز تو؛ زلف پریشان داشتن با من
چه کرده این عشقِ کریمان داشتن، با من!
که در خیالم کاظمینی میشوم هرروز
در کاظمین تو حسینی میشوم هرروز
* *
همراه ماه امشب ستاره میرسد از راه
و یک علی دارد دوباره میرسد از راه
بر گنبدی سوم مناره میرسد از راه
شیری به شکل شیرخواره میرسد از راه
این شاخهی طوبی، ثمر دارست از امشب
بیبی رباب ما پسر دارست از امشب
این طفل کوچک میشود حیدر، زمان جنگ
شمشیر خود میسازد از حنجر، زمان جنگ
اصغر شد اما میشود اکبر، زمان جنگ
مانند مردان میسپارد سر، زمان جنگ
گهواره را معراج خواهد کرد این آقا
دین را بهخود محتاج خواهد کرد این آقا
بر روی دستی خوشزبانی میکند روزی
با گریههایش خطبه خوانی میکند روزی
قدِّ سپاهی را کمانی میکند روزی
از سنگر دین پاسبانی میکند روزی
ششماهه است اما سوی پیکار خواهد رفت
تا حدِّ جان، پای دفاع از یار خواهد رفت
رازی ز مدفون بودنش بیرون نمیآید
کوری چشم دشمنش بیرون نمیآید
یک نخ هم از پیراهنش بیرون نمیآید
صد نیزه هم باشد، تنش بیرون نمیآید
دست امامش هست پس دستی برابر نیست
یعنی که نبش قبر ششماهه مُیسَّر نیست
#سیدپوریا_هاشمی
#یاباب_الحوائج+
#یاآقاعلی+اصغر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج+
#بگویاعلی
۳.۲k
۰۱ بهمن ۱۴۰۲