این همونیه که گفتم
این همونیه که گفتم
کوچولو بود کتف راستش خونی بود و چشم راستش بخاطر عفونت بسته شده بود و بچه های نادان توی پارک فندک زیر سیبیلش گرفته بودند
خلاصه حال روز خوبی نداشت.
با اینکه خانواده مخالف بود توی تراس خونه نگهش داشتم تا خوشگل و خوشگل تر شد و این روز آخری بود که ازش عکس انداختم و سپردمش به طبیعت( کوچه خیابون)😁😁😁
اسمش فلفل بود،اسمش رو میشناخت
به اشتراک گذاشته شده توسط ویسگون
کوچولو بود کتف راستش خونی بود و چشم راستش بخاطر عفونت بسته شده بود و بچه های نادان توی پارک فندک زیر سیبیلش گرفته بودند
خلاصه حال روز خوبی نداشت.
با اینکه خانواده مخالف بود توی تراس خونه نگهش داشتم تا خوشگل و خوشگل تر شد و این روز آخری بود که ازش عکس انداختم و سپردمش به طبیعت( کوچه خیابون)😁😁😁
اسمش فلفل بود،اسمش رو میشناخت
به اشتراک گذاشته شده توسط ویسگون
۱.۵k
۰۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.