جانم فدای آن بنایی که نداری

جانم فدای آن بنایی ...که نداری

قربان آن گلدسته هایی ...که نداری

هرجا حرم دیدم سرودم زیر لب از

دلتنگی گنبد طلایی ...که نداری

باب الرضا رفتم نشستم گریه کردم

با یاد باب المجتبایی ...که نداری

قالیچه ارثیه مادر بزرگم

نذر تو و صحن و سرایی ...که نداری

من هر شب جمعه سلامی می دهم به

شش گوشه کرببلایی ...که نداری

ما سینه زنهایت حسن کم گفته ایم آه

در مجلس دار البکایی ...که نداری

دردی که داری در خودت میریزی آقا

حق می دهم درد آشنایی ...که نداری
دیدگاه ها (۱)

بی حرم امام مجتبی علیه السلام خوشبحالت یارضاداری تویک باب ال...

فضای دل ز داغ و طعنه و خون جگر پر بود، نمیدانم چگونه زهر جای...

«وعدهٔ روزشمار ظهور مولایمان حضرت صاحب‌الامر عجل‌الله تعالی ...

امام حسن(ع): نیک پرسیدن،نیمی از دانایی است، خوش رفتاری بامرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط