سحرگه به راهی یکی پیر دیدم

سحرگه به راهی یکی پیر دیدم
سوی خاک خم گشته از ناتوانی

بگفتم چه گم کرده ای اندرین ره؟!
بگفتا؛
جوانی جوانی جوانی‌....‼ ️

🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
دیدگاه ها (۱)

یادش بخیریه کوچه 8 متری...4 تا آجر...یه توپ پلاستیکی 2 لایه....

پینوکیو اگر زنده بود،شاخ در میاورد ...این روزها، دروغ بیشتر ...

.زبان استخوانی ندارد ...اما برای شکستن یک قلب ؛به قدر کافی ق...

علی!علی!بابابابا جان به گوشی؟علی جان بهت قول داده بودم همیشه...

.💠سه شنبه ، ۱۶ اردی‌بهشت ۱۴۰۴ ، خواب بودم ، یک خواب خیلی عمی...

°چںٰٰٖٖد𐇽 پارت⃘ے°‌ ب𐨍ځش𐇽 ¹هوا بارونی بود! و تاریکی همه جات...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط