قهر بودیم، در حال نماز خوندن بود...
قهر بودیم، در حال نماز خوندن بود...
نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون ورنشسته بودم...
کتاب شعرشو برداشت و با یه لحنِ دلنشین شروع کرد به خوندن...
ولی من باز باهاش قهر بودم …!!
کتابو گذاشت کنار ، بهم نگاه کرد و گفت :
“غزل تمام ، نمازش تمام ،دنیا مات ،
سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد”
بازم بهش نگاه نکردم …
این بار پرسید : عاشقمی؟؟
سکوت کردم …
گفت: “عاشقم گر نیستی لطفی بکن نفرت بورز …
بی تفاوت بودنت هر لحظه آبم می کند”
دوباره با لبخند پرسید : عاشقمی مگه نه ؟؟؟
گفتم : نـــــــه
گفت : ” لبت نه گوید و پیداست می گوید دلت آری ..
که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری ”
زدم زیرِ خنده … و رو بروش نشستم …
دستشو گرفتمو گفتم :
تا نگاهم میکنی از هیجان خواهم مرد
آنکه با چشم خود ادم بکشد قاتل نیست؟؟؟!!!
دیگه نتونستم بش نگم وجودش چقدر بهم آرامش میده...
دستشو گرفتمو از ته دل گفتم:
خدا رو شکر که هستی …
ان شاء الله زندگی همه تون علی گونه و فاطمه وار باشه...
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
یه قدم تا خدا ↓ ↓ ↓
https://telegram.me/ye_qadam_ta_khoda
نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون ورنشسته بودم...
کتاب شعرشو برداشت و با یه لحنِ دلنشین شروع کرد به خوندن...
ولی من باز باهاش قهر بودم …!!
کتابو گذاشت کنار ، بهم نگاه کرد و گفت :
“غزل تمام ، نمازش تمام ،دنیا مات ،
سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد”
بازم بهش نگاه نکردم …
این بار پرسید : عاشقمی؟؟
سکوت کردم …
گفت: “عاشقم گر نیستی لطفی بکن نفرت بورز …
بی تفاوت بودنت هر لحظه آبم می کند”
دوباره با لبخند پرسید : عاشقمی مگه نه ؟؟؟
گفتم : نـــــــه
گفت : ” لبت نه گوید و پیداست می گوید دلت آری ..
که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری ”
زدم زیرِ خنده … و رو بروش نشستم …
دستشو گرفتمو گفتم :
تا نگاهم میکنی از هیجان خواهم مرد
آنکه با چشم خود ادم بکشد قاتل نیست؟؟؟!!!
دیگه نتونستم بش نگم وجودش چقدر بهم آرامش میده...
دستشو گرفتمو از ته دل گفتم:
خدا رو شکر که هستی …
ان شاء الله زندگی همه تون علی گونه و فاطمه وار باشه...
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
یه قدم تا خدا ↓ ↓ ↓
https://telegram.me/ye_qadam_ta_khoda
۱.۱k
۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.