من بیشتر از اینکه صبور باشم حسودم

من بیشتر از اینکه صبور باشم، حسودم...
به چی یا کی، خیلی مهم نیست!
من به هر اتفاقی که یه سمتش تو باشی و طرف دیگش خودم نباشم حسودم!
من ساعتای زیادی به عکسای تو خیره می شم و به آدمایی نگاه می کنم که چقدر شبیه من نیستن...
به لبایی که تو رو صدا می زنن، به گوشایی که از تو می شنون، به چشمایی که تو رو می بینن...
و به این فکر می کنم که چقدر آرزو داشتم، تا همه اونا من بودم!
آدما، مرگ مشخصی دارن که حتما ازش بی خبرن...
اما من مطمئنم، از حسادت دق
می کنم......
دیدگاه ها (۱)

بوے فراموشے گرفتہ ام ...رنگ تنهــایے...دلشڪستگے ...بغض و خام...

اینکه بدانی کسیجایی به فکر توستو در گوشه گرم و امنی از قلبش...

زن است دیگر...احساساتش در موهایش خلاصه میشودشاد باشد موهایش ...

اگه وقتی میخنده خوشگل تر میشه؛اگه لباسش خیلی بهش میاداگه خطش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط