باید مال من باشی
پارت 36 فصل 2
https://wisgoon.com/mary_y
برای تو ادامه میدم 🥺💛
تهیونگ و کوک اومدن و جز خاکستر چیزی نبود همه ی همسایه ها اتش نشان ها و پلیس ها جمع شده بودند
ته : نه نه نه ا.تتتتتت
پلیس : لطفا دور بمونید اقا
ته : اینجا خونه ی منه همسرم توش بود
پلیس : اقا لطفا برید عقب
ته : ا.تتتتتتتت
کوک : ته اروم باش 🤍
ته : چطوری؟؟
کوک : مث من
کاترین از دور نگاه می کرد و یه لبخند پیروز مندانه ای میزد ولی ایا پیروز شده بود
#چند_هفته_بعد
هیچ اثری از جسد ا.ت نبود
کوک : ته جسد ا.ت نبود اخه خیلی غیر ممکنه یعنی هنوز زندس؟؟
ته : نمی دونم کوکککککک یادت نره که ساعت 4 باید بریم به چهلم عمو باشه؟؟
کوک : باشه چرا داد میزنی؟؟
ته : اه نمد 😔
کوک: خب حالا برو بخواب
ته : ولی خوابم نمیاد
کوک: بچه بازی در نیار هیونگ
ته رفت خوابید و کوک که همچنان در شک بود هنوز دنبال یه سر نخ میگشت که شاید ا.ت زندس
#ساعت_سه_و_نیم
پلیس : سلام قربان
کوک : سلام چیزی پیدا کردین؟؟
پلیس : اره یه سنجاق که نصف ان سوخته و خودشم نزدیک ایوان پیدا شده ولی هنوز جسدی یافت نشده
کوک : ممنون از اطلاعات
ته : کوکککککک حاظر شو بریم
داری با کی حرف میزنی؟؟
کوک : بعد برگشتنی میگم
ته : اوک
رفتن
کوک به لحظه چشمش به دختری افتاد که چشاش شبیه ا.ت بود ولی موهاش کوتاه بود شک کرد ولی چیزی نگفت
مراسم تموم شد
همه داشتن میرفتن
وقتی ته و کوک سوار ماشین شدن
ته پرسید : خب چیزی پیدا کردن؟؟ 🥺
کوک : خب اره سنجاق سر ا.ت که نصفش سوخته و نزدیکای ایوان پیدا شده
ته : پس منتظر چی هستی برو اونجا
کوک : باشه
ته : کوک این قتل بوده؟؟
کوک : نمد 😔
ته : باشه
پلیس به اونها سنجاق سر رو داد
پلیس : ظاهرا روش بنزین ریخته شده بود
ته : چی؟؟
کوک ببین قتله 😔🥺
این سنجاق سر ا.ت هست که تو تولدش خریده بودم
#فلش_بک_به_گذشته
ته : تولدت مبارک عشقم
ا.ت : وایی ته خیلی قشنگه
ته : بزنم رو سرت؟؟
ا.ت : اره
#زمان_حال
یه قطره اشک از گوشه ی چشمش فرو ریخت
واقعا براش سخت بود
اگه ته بفهمه این کار کاترینه قراره چه اتفاقاتی بیفته ؟؟
همه در ادامه
https://wisgoon.com/mary_y
برای تو ادامه میدم 🥺💛
تهیونگ و کوک اومدن و جز خاکستر چیزی نبود همه ی همسایه ها اتش نشان ها و پلیس ها جمع شده بودند
ته : نه نه نه ا.تتتتتت
پلیس : لطفا دور بمونید اقا
ته : اینجا خونه ی منه همسرم توش بود
پلیس : اقا لطفا برید عقب
ته : ا.تتتتتتتت
کوک : ته اروم باش 🤍
ته : چطوری؟؟
کوک : مث من
کاترین از دور نگاه می کرد و یه لبخند پیروز مندانه ای میزد ولی ایا پیروز شده بود
#چند_هفته_بعد
هیچ اثری از جسد ا.ت نبود
کوک : ته جسد ا.ت نبود اخه خیلی غیر ممکنه یعنی هنوز زندس؟؟
ته : نمی دونم کوکککککک یادت نره که ساعت 4 باید بریم به چهلم عمو باشه؟؟
کوک : باشه چرا داد میزنی؟؟
ته : اه نمد 😔
کوک: خب حالا برو بخواب
ته : ولی خوابم نمیاد
کوک: بچه بازی در نیار هیونگ
ته رفت خوابید و کوک که همچنان در شک بود هنوز دنبال یه سر نخ میگشت که شاید ا.ت زندس
#ساعت_سه_و_نیم
پلیس : سلام قربان
کوک : سلام چیزی پیدا کردین؟؟
پلیس : اره یه سنجاق که نصف ان سوخته و خودشم نزدیک ایوان پیدا شده ولی هنوز جسدی یافت نشده
کوک : ممنون از اطلاعات
ته : کوکککککک حاظر شو بریم
داری با کی حرف میزنی؟؟
کوک : بعد برگشتنی میگم
ته : اوک
رفتن
کوک به لحظه چشمش به دختری افتاد که چشاش شبیه ا.ت بود ولی موهاش کوتاه بود شک کرد ولی چیزی نگفت
مراسم تموم شد
همه داشتن میرفتن
وقتی ته و کوک سوار ماشین شدن
ته پرسید : خب چیزی پیدا کردن؟؟ 🥺
کوک : خب اره سنجاق سر ا.ت که نصفش سوخته و نزدیکای ایوان پیدا شده
ته : پس منتظر چی هستی برو اونجا
کوک : باشه
ته : کوک این قتل بوده؟؟
کوک : نمد 😔
ته : باشه
پلیس به اونها سنجاق سر رو داد
پلیس : ظاهرا روش بنزین ریخته شده بود
ته : چی؟؟
کوک ببین قتله 😔🥺
این سنجاق سر ا.ت هست که تو تولدش خریده بودم
#فلش_بک_به_گذشته
ته : تولدت مبارک عشقم
ا.ت : وایی ته خیلی قشنگه
ته : بزنم رو سرت؟؟
ا.ت : اره
#زمان_حال
یه قطره اشک از گوشه ی چشمش فرو ریخت
واقعا براش سخت بود
اگه ته بفهمه این کار کاترینه قراره چه اتفاقاتی بیفته ؟؟
همه در ادامه
۶.۷k
۰۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.