📎دانلود کتاب صوتی کلبه عمو تام
📎دانلود کتاب صوتی کلبه عمو تام
https://opizo.me/6xKeBO
📚نویسنده :هریت بیچر استو
🔗کیفیت 64
📩خلاصه :
عمو تام مردی بسیار مهربان و زحمت کش و با اعتقاد است. تام به دلیل بدهی زیاد صاحبش به یک فرد به وی واگذار می شود.
داستان روایتی است از بیرحمی ها. روایتی است از تبعیض. رویاتی است از نادیده گرفتن انسان ها. روایتی است از غرور و خود بزرگ بینی.
این داستان روایتی است اجتماعی – سیاسی و یک دفاعیه ای است بسیار زیبا ، افشاگر و شورانگیز
آغاز کتاب:
عصر یک روز سرد فوریه، دومرد نجیب زاده، در سالن پذیرایی مجلل خانهای در شهر پ در کنتاکی، در کنار هم نشسته بودند. مستخدمی درآنجانبود. صندلیهای دو مرد خیلی به هم نزدیک بود ظاهرا دربارهی موضوع مهمی صحبت می کردند. یکی از مردان، کوتاه قد و تنومند بودو بیش از حد به سرو وضعش رسیده بود: جلیقه ای پر زرق و برق و رنگ و وارنگ به تن داشت و دستمال گردنی آبی با خال های زرد به گردنش بسته بود. انگشتان پت و پهن وزمختش پر از انگشترهای تزیینی بود و زنجیر طلای ساعت کلفتی داشت که یک مشت انگشتر و مهرهای رنگ وارنگ از آن آویزان بود. موقع صحبتفخیلی راحت اما غلط غلوط حرف می زدو گاه گاه اصطلاحات زشتی چاشنی صحبت هایش می کرد. مرد دیگر، آقای شلبی، برخلاف دیگری، ظاهر نجیب زاده ها را داشت و وضع خانهاش نشانگر ثروت و رفاه او بود.
#کلبه_عمو_تام #هریت_بیچر_استو
🆔 @Romandaryaa
https://opizo.me/6xKeBO
📚نویسنده :هریت بیچر استو
🔗کیفیت 64
📩خلاصه :
عمو تام مردی بسیار مهربان و زحمت کش و با اعتقاد است. تام به دلیل بدهی زیاد صاحبش به یک فرد به وی واگذار می شود.
داستان روایتی است از بیرحمی ها. روایتی است از تبعیض. رویاتی است از نادیده گرفتن انسان ها. روایتی است از غرور و خود بزرگ بینی.
این داستان روایتی است اجتماعی – سیاسی و یک دفاعیه ای است بسیار زیبا ، افشاگر و شورانگیز
آغاز کتاب:
عصر یک روز سرد فوریه، دومرد نجیب زاده، در سالن پذیرایی مجلل خانهای در شهر پ در کنتاکی، در کنار هم نشسته بودند. مستخدمی درآنجانبود. صندلیهای دو مرد خیلی به هم نزدیک بود ظاهرا دربارهی موضوع مهمی صحبت می کردند. یکی از مردان، کوتاه قد و تنومند بودو بیش از حد به سرو وضعش رسیده بود: جلیقه ای پر زرق و برق و رنگ و وارنگ به تن داشت و دستمال گردنی آبی با خال های زرد به گردنش بسته بود. انگشتان پت و پهن وزمختش پر از انگشترهای تزیینی بود و زنجیر طلای ساعت کلفتی داشت که یک مشت انگشتر و مهرهای رنگ وارنگ از آن آویزان بود. موقع صحبتفخیلی راحت اما غلط غلوط حرف می زدو گاه گاه اصطلاحات زشتی چاشنی صحبت هایش می کرد. مرد دیگر، آقای شلبی، برخلاف دیگری، ظاهر نجیب زاده ها را داشت و وضع خانهاش نشانگر ثروت و رفاه او بود.
#کلبه_عمو_تام #هریت_بیچر_استو
🆔 @Romandaryaa
۵.۷k
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.