P۳۵
P۳۵
میونگ سو:خریدی
+اره
-چرا انقد طولش دادی
+دنبال یه دارو بودم پیدا نمیشد به سختی گیر اوردم،تو چرا نخوابیدی
-خوابم نمیاد
+اوکی پس بیا به مشکل جدیدمون رسیدگی کنیم
-با کمال میل
+میخوای اول ببینی کیه خانوادهاش کین
-تو همین الان از بیرون اومدی چطوری این همه اطلاعات داری
+الکی که نشدم دست راست شما خانوم
-خیلی خب بزار بگو
+اول داروهاتو بخور
-باشه بریم تو آشپزخونه حرف بزنیم
+بریم
_میرن آشپزخونه میونگ سو با یه لیوان اب قرصاشو میخوره بیونگم قرصای جونگ کوک همون جا روی کانتر میزاره و یه صندلی عقب میکشه میشینه روش،میونگ سو میره در یخچالو باز میکنه کاسه توت فرنگی رو در میاره و روبه روی بیونگ میشینه و مشغول خوردن توت فرنگی میشه
میونگ سو:خب
+اول از همه اسم خودش سئو چانگ بینِ که بهش چانگبین یا چان میگن،مامانشو تو دوسالگی از دست داده و الان ۲۵ سالشه یه داداش داره از خودش کوچیکتره و ۲۲ سالشه اسمشم بنگ کریستوفر چانِ...
-یه لحظه چرا فامیلشون.....یکی نیست(با دهن پر)
+خب وقتی مامان چانگبین میمیره باباش یه زن دیگه میگیره که البته همه ثروتا مال مامان چانگبینه که به طور خیلی مشکوکی میمیره و همهی ثروت میرسه به پدرش،پدرشم با اون ثروت یه باند مافیایی درست میکنه که یکی از دشمناش اونو میکشه اما دشمنش پسراشو ول میکنه،قبل از اینکه بمیره و اوایل تشکلی باندش بود که با مامان بنگ چان اشنا میشه که اونم خیلی پولداره و دوباره اونم طور خیلی مشکوکی میمیره...
-معلومه که پدرشون از هرکدوم یه بچه داشته و ثروت دوتا زناشو بالا کشیده
+درسته اما نکتهی جالب موضوع اینه که وقتی مادر بنگ چان میمیره باباشون دیگه بنگ چانو مثل قبل دوست نداره حتی تا جایی که من میدونم از ارث محرومش کرده.اون موقع ها بنگ چان یک سالش بوده و چانگ بین سه ساله بوده و برای این فامیلیشو یکی نیست که چون از ارث محروم شده اونم میره فامیلیشو عوض میکنه به فامیلی مامانش خلاصه که وقتی باباشون میمیره این دوتا به سختی بزرگ میشین درسته که مادرشون یکی نیست اما عین تو سونگمینن.و الان بنگ چان تو تایلنده و چانگبینم تو کره،ایم بانداشون یکیه اما ما تو کره اولیم بنگ چان تو تایلند
-خیلی خب اول اینکه باید یه نقشه بکشیم برای چان و از سر راهمون بر داریم و بعد از اون....
_که جیمین میاد تو آشپزخونه
جیمین:خب من خیلی اتفاقی شنیدم گفتی میخوای از سر راهت برداری
میونگ سو:اره گفتم(دیگه توت فرنگی نمیخوره)
جیمین:بنظرت اگه باند شما با باند ما ترکیب بشه تا چان و از سر راه برداره در واقع میگم که قدرتامونو یکی کنیم و چان و از سر راه برداریم
شرطا:۳۰ لایک و ۳۰ تا کامنت
شرطا رو تا چهارشنبه هفته بعد برسونید اگه نرسیده باشه پارت بعد رو دوهفته دیگه اپ میکنم
میونگ سو:خریدی
+اره
-چرا انقد طولش دادی
+دنبال یه دارو بودم پیدا نمیشد به سختی گیر اوردم،تو چرا نخوابیدی
-خوابم نمیاد
+اوکی پس بیا به مشکل جدیدمون رسیدگی کنیم
-با کمال میل
+میخوای اول ببینی کیه خانوادهاش کین
-تو همین الان از بیرون اومدی چطوری این همه اطلاعات داری
+الکی که نشدم دست راست شما خانوم
-خیلی خب بزار بگو
+اول داروهاتو بخور
-باشه بریم تو آشپزخونه حرف بزنیم
+بریم
_میرن آشپزخونه میونگ سو با یه لیوان اب قرصاشو میخوره بیونگم قرصای جونگ کوک همون جا روی کانتر میزاره و یه صندلی عقب میکشه میشینه روش،میونگ سو میره در یخچالو باز میکنه کاسه توت فرنگی رو در میاره و روبه روی بیونگ میشینه و مشغول خوردن توت فرنگی میشه
میونگ سو:خب
+اول از همه اسم خودش سئو چانگ بینِ که بهش چانگبین یا چان میگن،مامانشو تو دوسالگی از دست داده و الان ۲۵ سالشه یه داداش داره از خودش کوچیکتره و ۲۲ سالشه اسمشم بنگ کریستوفر چانِ...
-یه لحظه چرا فامیلشون.....یکی نیست(با دهن پر)
+خب وقتی مامان چانگبین میمیره باباش یه زن دیگه میگیره که البته همه ثروتا مال مامان چانگبینه که به طور خیلی مشکوکی میمیره و همهی ثروت میرسه به پدرش،پدرشم با اون ثروت یه باند مافیایی درست میکنه که یکی از دشمناش اونو میکشه اما دشمنش پسراشو ول میکنه،قبل از اینکه بمیره و اوایل تشکلی باندش بود که با مامان بنگ چان اشنا میشه که اونم خیلی پولداره و دوباره اونم طور خیلی مشکوکی میمیره...
-معلومه که پدرشون از هرکدوم یه بچه داشته و ثروت دوتا زناشو بالا کشیده
+درسته اما نکتهی جالب موضوع اینه که وقتی مادر بنگ چان میمیره باباشون دیگه بنگ چانو مثل قبل دوست نداره حتی تا جایی که من میدونم از ارث محرومش کرده.اون موقع ها بنگ چان یک سالش بوده و چانگ بین سه ساله بوده و برای این فامیلیشو یکی نیست که چون از ارث محروم شده اونم میره فامیلیشو عوض میکنه به فامیلی مامانش خلاصه که وقتی باباشون میمیره این دوتا به سختی بزرگ میشین درسته که مادرشون یکی نیست اما عین تو سونگمینن.و الان بنگ چان تو تایلنده و چانگبینم تو کره،ایم بانداشون یکیه اما ما تو کره اولیم بنگ چان تو تایلند
-خیلی خب اول اینکه باید یه نقشه بکشیم برای چان و از سر راهمون بر داریم و بعد از اون....
_که جیمین میاد تو آشپزخونه
جیمین:خب من خیلی اتفاقی شنیدم گفتی میخوای از سر راهت برداری
میونگ سو:اره گفتم(دیگه توت فرنگی نمیخوره)
جیمین:بنظرت اگه باند شما با باند ما ترکیب بشه تا چان و از سر راه برداره در واقع میگم که قدرتامونو یکی کنیم و چان و از سر راه برداریم
شرطا:۳۰ لایک و ۳۰ تا کامنت
شرطا رو تا چهارشنبه هفته بعد برسونید اگه نرسیده باشه پارت بعد رو دوهفته دیگه اپ میکنم
۳۰.۸k
۰۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.