باور نداشتم که زنی بتواند

°
باور نداشتم که زنی بتواند
شهری را بسازد و به آن
آفتاب و دریا ببخشد و تمدن.
دارم از یک شهر حرف می‌زنم!
تو سرزمین منی
صورت و دست‌های کوچکت،
صدایت،
من آنجا متولد شده‌ام
و همان‌جا می‌میرم!
دیدگاه ها (۱)

...بدونِ توشب راچگونه طاقت آورم !منی که در نگاهِ توشناورم .....

بی تو دیده ی جان رابسته ام ز بینایی....

...مردم نمی دانندچگونه می شودبی هیچ واژه ایکسی را که این همه...

خوشی و خرمی و کامرانیکسی دارد که خواهانش تو باشی

سلام ، بعضی یا شایدم....بیشتر کار اشتباه انجام میدیم بعد توج...

هنوز هیچی نشده شروع کردم

A girl from tomorrow(part 8)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط